کلمه جو
صفحه اصلی

fringe benefit


(پرداخت های اضافه بر مزد مثلا به حساب بازنشستگی یا بیمه یا مرخصی با حقوق) مزیت (مزایای) جنبی، مزایای شغلی

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a benefit, such as health insurance or a pension, given to an employee in addition to wages or salary.

• benefit that an employee receives in addition to a salary
fringe benefits are extra things that you get from a particular job, for example a car, a house, or free insurance which you are given in addition to your salary.

مترادف و متضاد

bonus


Synonyms: additional benefit, allowances, benefits, compensation package, employee benefit, extra, gravy, lagniappe, perk, perks, perquisite, perquisites, plus, privilege, reward, solatium


جملات نمونه

1. The company plans to beef up our fringe benefit.
[ترجمه ترگمان]برنامه های شرکت به نفع ماست
[ترجمه گوگل]این شرکت قصد دارد تا مزایای محدودی را در اختیار ما قرار دهد

2. The fringe benefits include free health insurance.
[ترجمه ترگمان]مزایای حاشیه ای شامل بیمه سلامت رایگان می شود
[ترجمه گوگل]مزایای اضافی شامل بیمه درمانی رایگان است

3. The fringe benefits of this job include a car and free health insurance.
[ترجمه ترگمان]مزایای حاشیه ای این کار شامل یک اتومبیل و بیمه سلامت رایگان است
[ترجمه گوگل]مزایای فوق العاده این کار عبارتند از: ماشین و بیمه درمانی رایگان

4. One of the fringe benefits of having a garden is all the wildlife it attracts.
[ترجمه ترگمان]یکی از مزایای حاشیه ای داشتن باغ، تمام حیات وحش است که جذب می کند
[ترجمه گوگل]یکی از مزایای حاشیه داشتن باغ، همه حیات وحش است که جذب می کند

5. A competitive salary with fringe benefits will be offered.
[ترجمه ترگمان]یک حقوق رقابتی با مزایای حاشیه ای ارایه خواهد شد
[ترجمه گوگل]حقوق و دستمزد رقابتی با مزایای اضافی ارائه خواهد شد

6. Fringe benefits include a company car and free health insurance.
[ترجمه ترگمان]مزایای فرینج شامل یک اتومبیل شرکت و بیمه سلامت آزاد است
[ترجمه گوگل]مزایای فوق شامل ماشین شرکت و بیمه درمانی رایگان است

7. His support was one of the nicest fringe benefits of pursuing this research.
[ترجمه ترگمان]حمایت او یکی از بهترین مزایای پی گیری این تحقیقات بود
[ترجمه گوگل]حمایت او یکی از بهترین مزایای حاشیه ای برای پیگیری این تحقیق بود

8. One of the fringe benefits is free meals.
[ترجمه ترگمان]یکی از مزایای حاشیه ای، وعده های غذایی رایگان است
[ترجمه گوگل]یکی از مزایای حاشیه ای، غذای رایگان است

9. Women continue to be denied fringe benefits and wages equivalent to those received by men.
[ترجمه ترگمان]زنان از مزایای حاشیه ای و دست مزد برابر با افرادی که توسط مردان دریافت می شوند، محروم می شوند
[ترجمه گوگل]زنان همچنان مزایای اضافی و دستمزد معادل آنهایی را که مردان دریافت می کنند، محروم می کنند

10. The fringe benefit is visible; it gives status; it differentiates.
[ترجمه ترگمان]مزیت حاشیه ای مشهود است؛ این امر وضعیت را متمایز می کند
[ترجمه گوگل]مزایای محصور قابل مشاهده است این وضعیت را می دهد آن را متفاوت می کند

11. Working condition fringe benefits are tax-free.
[ترجمه ترگمان]شرایط کاری و مزایای حاشیه ای از مالیات معاف هستند
[ترجمه گوگل]مزایای مزایای کار مزایای مالیاتی ندارند

12. What shows up in the statistics as fringe benefits is really a private social welfare payment from the young to the old.
[ترجمه ترگمان]آنچه که در آمار نشان داده می شود این است که مزایای حاشیه ای در حقیقت یک پرداخت رفاه اجتماعی خصوصی از سوی جوانان به پیران است
[ترجمه گوگل]آنچه در آمارها به عنوان مزایای اضافی نشان داده می شود، واقعا پرداخت یارانه های خصوصی اجتماعی از جوانان به سالمندان است

13. The salary and fringe benefits will be commensurate with age and experience.
[ترجمه ترگمان]حقوق و مزایای حاشیه ای متناسب با سن و تجربه هستند
[ترجمه گوگل]مزایای حقوق و مزایا با سن و تجربه متناسب خواهد بود

14. The substantiation rules for the working condition fringe benefit are similar to those for travel and entertainment expenses covered in Chapter
[ترجمه ترگمان]قوانین substantiation برای شرایط کاری حاشیه ای نیز مشابه آن هایی هستند که هزینه های سفر و تفریحات را در فصل زیر پوشش می دهند
[ترجمه گوگل]مقررات محرمانه برای مزایای شغلی شبیه به هزینه سفر و سرگرمی تحت پوشش فصل است

salary and fringe benefits

حقوق و مزایا


پیشنهاد کاربران

مزایای شغلی


مزایای جانبی


کلمات دیگر: