گام غلط، قدم اشتباهی، قدم اشتباه وغلط، اشتباه در قضاوت
misstep
گام غلط، قدم اشتباهی، قدم اشتباه وغلط، اشتباه در قضاوت
انگلیسی به فارسی
قدم اشتباه وغلط، اشتباه در قضاوت
اشتباه، قدم اشتباه و غلط، اشتباه در قضاوت
انگلیسی به انگلیسی
• mistake, wrong step, error in conduct
مترادف و متضاد
mistake, wrong move
Synonyms: bad move, blunder, bungle, error, failure, false step, faux pas, fluff, gaffe, indiscretion, lapse, miscue, miss, slip, slipup, stumble, trip
Antonyms: success
جملات نمونه
1. A misstep here could cost millions of dollars.
[ترجمه ترگمان]یک گام اشتباه در اینجا می تواند میلیون ها دلار هزینه داشته باشد
[ترجمه گوگل]یک اشتباه در اینجا می تواند میلیون ها دلار هزینه داشته باشد
[ترجمه گوگل]یک اشتباه در اینجا می تواند میلیون ها دلار هزینه داشته باشد
2. Make one misstep marketing creamed corn and you could end up in the loony bin.
[ترجمه ترگمان]یک قدم اشتباه برداشت کنید و آن را در آسایشگاه روانی قرار دهید و آن را در آسایشگاه روانی قرار دهید
[ترجمه گوگل]یک دانه غلط دانه ای را خرد کنید و شما می توانید در ظروف لوئیس ظاهر شوید
[ترجمه گوگل]یک دانه غلط دانه ای را خرد کنید و شما می توانید در ظروف لوئیس ظاهر شوید
3. Of course, two chapters of bickering, missteps, finger-pointing and quarterly losses later, Amelio is being pushed out.
[ترجمه ترگمان]البته، دو فصل از bickering، اشتباه ات، اشاره انگشت اشاره و چند ماه بعد، امیلیو بیرون کشیده می شود
[ترجمه گوگل]مطمئنا، آملیو دو فصل مقابله، اشتباهات، انگشت اشاره و تلفات سه ماهه را در بر می گیرد
[ترجمه گوگل]مطمئنا، آملیو دو فصل مقابله، اشتباهات، انگشت اشاره و تلفات سه ماهه را در بر می گیرد
4. If they made a misstep and went down, we would go with them.
[ترجمه ترگمان]اگر اشتباه می کردند و می رفتند، ما هم با آن ها می رفتیم
[ترجمه گوگل]اگر آنها اشتباهی انجام دادند و رفتند، ما با آنها رفتیم
[ترجمه گوگل]اگر آنها اشتباهی انجام دادند و رفتند، ما با آنها رفتیم
5. Both have battled market softness and internal financial missteps.
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها با نرمی بازار و اشتباه ات مالی داخلی مبارزه کرده اند
[ترجمه گوگل]هر دو با نرمی بازار و اشتباهات مالی داخلی مواجه شده اند
[ترجمه گوگل]هر دو با نرمی بازار و اشتباهات مالی داخلی مواجه شده اند
6. Professional choice is bad, be equal to is misstep circle.
[ترجمه ترگمان]انتخاب حرفه ای بد است، برابر با دایره اشتباه است
[ترجمه گوگل]انتخاب حرفه ای بد است، با دایره اشتباه برابر باشد
[ترجمه گوگل]انتخاب حرفه ای بد است، با دایره اشتباه برابر باشد
7. Success is often the result of taking a misstep in the right direction.
[ترجمه ترگمان]موفقیت اغلب نتیجه اتخاذ یک اشتباه در مسیر درست است
[ترجمه گوگل]موفقیت اغلب نتیجه نتیجه گرفتن اشتباه در مسیر درست است
[ترجمه گوگل]موفقیت اغلب نتیجه نتیجه گرفتن اشتباه در مسیر درست است
8. But by their misstep salvation has come to the Gentiles, to provoke them to jealousy.
[ترجمه ترگمان]اما رستگاری their به the آمده است تا آن ها را تحریک کند
[ترجمه گوگل]اما ناسازگاری آنها به امتها آمده است تا آنها را به حسادت تحریک کند
[ترجمه گوگل]اما ناسازگاری آنها به امتها آمده است تا آنها را به حسادت تحریک کند
9. One misstep doesn't affect your career.
[ترجمه ترگمان]یک گام اشتباه تاثیری بر حرفه شما ندارد
[ترجمه گوگل]یک اشتباه کار شما را تحت تاثیر قرار نمی دهد
[ترجمه گوگل]یک اشتباه کار شما را تحت تاثیر قرار نمی دهد
10. The slightest misstep or gust of wind could cause him to fall off the wire.
[ترجمه ترگمان]کوچک ترین اشتباهی یا تندبادی از باد می توانست باعث سقوط او شود
[ترجمه گوگل]کوچکترین اشتباه یا زوال باد می تواند او را از سیم بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]کوچکترین اشتباه یا زوال باد می تواند او را از سیم بیرون بکشد
11. Confusion caused his unfortunate misstep.
[ترجمه ترگمان]سردرگمی این اشتباه اشتباه او بود
[ترجمه گوگل]اشتباه باعث اشتباه وحشتناکی شد
[ترجمه گوگل]اشتباه باعث اشتباه وحشتناکی شد
12. The capitalism that now seems irresistible could, with just a few missteps, have vanished.
[ترجمه ترگمان]سرمایه داری که حالا دیگر مقاومت ناپذیر به نظر می رسد، با کمی اشتباه ناپدید شده و ناپدید شده است
[ترجمه گوگل]سرمایه داری که به نظر می رسد غیر قابل مقاومت است، تنها با چند اشتباه، از بین رفته است
[ترجمه گوگل]سرمایه داری که به نظر می رسد غیر قابل مقاومت است، تنها با چند اشتباه، از بین رفته است
13. That perspective later reappeared as he witnessed what he considered the rampant missteps of modern allopathic medicine.
[ترجمه ترگمان]این دیدگاه بعدها در حالی پیدا شد که او شاهد اشتباه ات رایج پزشکی allopathic مدرن بود
[ترجمه گوگل]این دیدگاه بعدا دوباره ظاهر شد، زیرا او شاهد چیزی بود که او خطاهای شگرف پزشکی مدرن آلوپاتی را در نظر گرفت
[ترجمه گوگل]این دیدگاه بعدا دوباره ظاهر شد، زیرا او شاهد چیزی بود که او خطاهای شگرف پزشکی مدرن آلوپاتی را در نظر گرفت
14. Children know only too well the errors they commit while playing baseball or the missteps in the gymnastics routine.
[ترجمه ترگمان]کودکان بیش از حد اشتباه ات خود را می دانند در حالی که بازی بیس بال یا اشتباه ات در برنامه ژیمناستیک را انجام می دهند
[ترجمه گوگل]بچه ها خیلی خوب می دانند که اشتباهاتی که آنها مرتکب می شوند در حالی که بازی بیس بال و یا اشتباهات را در روال ژیمناستیک انجام می دهند
[ترجمه گوگل]بچه ها خیلی خوب می دانند که اشتباهاتی که آنها مرتکب می شوند در حالی که بازی بیس بال و یا اشتباهات را در روال ژیمناستیک انجام می دهند
15. Thinking of Juno as just a teenage comedy would be a truly patronizing misstep.
[ترجمه ترگمان]فکر کردن به جونو به عنوان یک کمدی نوجوان، یک گام اشتباه حقیقی خواهد بود
[ترجمه گوگل]فکر کردن به جونو به عنوان یک کمدی نوجوان، یک اشتباه واقعا حامی است
[ترجمه گوگل]فکر کردن به جونو به عنوان یک کمدی نوجوان، یک اشتباه واقعا حامی است
کلمات دیگر: