کلمه جو
صفحه اصلی

poetically


شاعرانه، بقاعده شعری

انگلیسی به انگلیسی

• lyrically, in the style of a poem, ornately

جملات نمونه

1. he is poetically inclined
او استعداد شاعری دارد.

2. The speech was as poetically written as any he'd ever heard.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی آن طور که تا به حال شنیده بود به طرزی شاعرانه نوشته شده بود
[ترجمه گوگل]این سخنرانی به صورت شاعرانه نوشته شده است همانگونه که هرگز شنیدنی نیست

3. Or, more poetically, life works like bread; life is reflected in bread and life is resurrected in bread.
[ترجمه ترگمان]یا شاعرانه، زندگی مانند نان کار می کند؛ زندگی در نان منعکس می شود و زندگی در نان زنده می شود
[ترجمه گوگل]یا، شاعرانه تر، زندگی مانند نان کار می کند؛ زندگی در نان منعکس شده است و زندگی در نان زنده است

4. comically, poetically, rhythmically, etc.
[ترجمه ترگمان]مضحک و بی ربط و موزون و غیره و غیره
[ترجمه گوگل]کمدی، شاعرانه، ریتمیکا، و غیره

5. Critics had the opportunity to write poetically of the ceaseless, easy flow of rivers and this one in particular.
[ترجمه ترگمان]منتقدان این فرصت را داشتند که شاعرانه، جریان آرام رودخانه ها و این جریان را به طور خاص بنویسند
[ترجمه گوگل]منتقدان این فرصت را داشتند که به صورت شاعری از جریان بی وقفه، جریان آسان رودخانه ها و این یکی به طور خاص بنویسند

6. Her famous and poetically wild -- father went to Greece, and she never knew him.
[ترجمه ترگمان]پدر مشهور و شاعرانه او به یونان رفت و او هرگز او را نشناخته بود
[ترجمه گوگل]او معروف و شاعرانه وحشی - پدر به یونان رفت و او هرگز او را نمی شناخت

7. A 1964 act defines wilderness, rather poetically, as "an area where the earth and its community of life are untrammelled by man".
[ترجمه ترگمان]عمل ۱۹۶۴ به عنوان \"منطقه ای که در آن زمین و جامعه زندگی آن توسط بشر ساخته می شوند\" تعریف می شود
[ترجمه گوگل]یک قانون 1964 بیابان را به جای اینکه به صورت شاعری به عنوان 'منطقه ای که زمین و جامعه آن زندگی را از طریق انسان برآورده می کند' تعریف می کند

8. The singer poetically describes the panic, fear and struggle against the unappeasable invading force.
[ترجمه ترگمان]شاعرانه خواننده، ترس، ترس و تقلا را در برابر هجوم نیروهای مهاجم توصیف می کند
[ترجمه گوگل]خواننده به صورت شاعرانه وحشت، ترس و مبارزه علیه نیروی مهاجم غیر قابل توصیف را توصیف می کند

9. Life is poetically compared to the morning dew.
[ترجمه ترگمان]زندگی شاعرانه در مقایسه با شبنم صبحگاهی است
[ترجمه گوگل]زندگی به صورت روحانی در مقایسه با شبنم صبح است

10. Poetically, Midsummer's Eve begins in flowers and ends in fire.
[ترجمه ترگمان]شب اول تابستان، ای و در گل شروع به گل و زاری می کند
[ترجمه گوگل]شب یلدا، شب یلدا در گل آغاز می شود و به آتش می افتد

11. Latter-day liberals have become especially vituperative because the ideal described so poetically by Kennedy does not and can not work.
[ترجمه ترگمان]liberals day بعد از آن به طور خاص vituperative شده اند چون ایده آل توصیف شده توسط کندی انجام نمی شود و نمی تواند کارساز باشد
[ترجمه گوگل]لیبرال های اخیرا به ویژه شگفت انگیز بوده اند، زیرا ایده ای که تا کنون شاعرانه نوشته شده توسط کندی نمی کند و نمی تواند کار کند

12. It is the ideal of everyone and the ultimate feeling of Wasin to inhabit poetically.
[ترجمه ترگمان]این ایده آل برای همه و احساس نهایی of است که در شاعرانه بودن زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]این ایده آل همه و احساس نهایی واشین برای زندگی در شاعرانه است

13. The film, English Patient, is an apologue narrating history and human, poetically expressing the topic of anti-war through the rescue and cure of four soldiers wounded in the war.
[ترجمه ترگمان]فیلم، بیمار انگلیسی، apologue است که تاریخ و انسان را نقل می کند و شاعرانه برای بیان موضوع مبارزه با جنگ از طریق نجات و درمان چهار سرباز مجروح در جنگ سخن می گوید
[ترجمه گوگل]فیلم �بیمار انگلیسی� داستان تاریخی رواج و انسانی است که شعر ضد جنگ را از طریق نجات و درمان چهار سرباز زخمی شده در جنگ بیان می کند

14. Metaphor, in its broad sense, refers to the use of language which is poetically motivated, that is, literariness featured by defamiliarization in formalist terms.
[ترجمه ترگمان]به استعاره، به مفهوم گسترده آن، به استفاده از زبان اشاره دارد که poetically است، یعنی، literariness با defamiliarization در شرایط فرمالیستی به کار می رود
[ترجمه گوگل]استعاره، به معنای وسیع آن، اشاره به استفاده از زبان است که به لحاظ شعری انگیزه است، یعنی ادبیات، توسط familiarizationalisation در اصطلاحات فرمالیستی برجسته است


کلمات دیگر: