کلمه جو
صفحه اصلی

clatter


صدای به هم خوردن ظروف چینی، صدای تلق تلق، تق تق کردن، تلق تلق کردن، به تلق تلق در آوردن، کرپ کرپ کردن، سر و صدا، بیا و برو، هیاهو، جغ جغ یا تلق تلق کردن، صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب

انگلیسی به فارسی

جغ‌جغ یا تلق‌تلق کردن، صدای به‌هم خوردن اشیایی مثل بشقاب


کلوچه، صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب، جغ جغ یا تلق تلق کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: clatters, clattering, clattered
• : تعریف: to make a loud rattling noise, as by striking objects together or by moving.
مترادف: rattle
مشابه: jangle, knock, racket

- The engine clattered as he started it up.
[ترجمه ترگمان] وقتی شروع به بالا رفتن کرد، موتور سرو صدا کرد
[ترجمه گوگل] موتور شروع به کار کرد
- The youngsters clattered down the stairs.
[ترجمه ترگمان] بچه ها از پله ها سرازیر شدند
[ترجمه گوگل] جوانان پله ها را لرزاندند
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to cause to make a loud rattling noise.
مترادف: jangle, rattle
مشابه: knock

- The boy clattered the stick along the fence boards.
[ترجمه ترگمان] پسرک عصا را روی تخته های نرده چوبی صدا کرد
[ترجمه گوگل] پسر چوب را در امتداد تابلوهای حصار کشیده بود
اسم ( noun )
مشتقات: clattery (adj.), clatteringly (adv.)
• : تعریف: a loud rattling noise.
مترادف: jangle, rattle, rattling
مشابه: clangor, clank, commotion, crash, din, jangling, knock, knocking, racket

- We could hear the clatter of horses' hooves in the street below.
[ترجمه ترگمان] صدای تلق سم اسب در خیابان به گوش می رسید
[ترجمه گوگل] ما می توانیم صدای تپش اسب ها را در خیابان های زیر بشنویم

• tumult, noisy chatter
talk noisily; make a rattling sound; move noisily
a clatter is a series of loud sounds made by things knocking each other.
when something clatters, it makes a series of loud sounds.

مترادف و متضاد

loud noise


Synonyms: ballyhoo, bluster, clack, clangor, hullabaloo, pandemonium, racket, rattle, rumpus, shattering, smashing


crash; make racket


Synonyms: bang, bluster, bump, clang, clank, clash, hurtle, noise, rattle, roar, shatter, smash


جملات نمونه

1. the clatter of dishes being washed
صدای تلق تلق شستن ظرف ها

2. the clatter of her typewriter
صدای تلق تلق ماشین تحریر او

3. the clatter of the antiquated automobile
تلق تلق کردن اتومبیل قراضه

4. Don't clatter your knives and forks.
[ترجمه ترگمان]به کاردها و چنگال ها صدا نکن
[ترجمه گوگل]چاقو و چنگال خود را چاق نکنید

5. Don't clatter the dishes - you'll wake the baby up.
[ترجمه ترگمان]ظرف ها رو سر و صدا نکن - بچه رو بیدار می کنی
[ترجمه گوگل]غذاها را لرز نزنید - کودک را بیدار کنید

6. The wheels of the cart made a terrible clatter on the cobblestones.
[ترجمه ترگمان]چرخ های ارابه روی سنگفرش خیابان صدای مهیبی به گوش رسید
[ترجمه گوگل]چرخ های سبد خرید یک کلاهبرداری وحشتناک بر روی سنگ قبر بود

7. The sounds of cooking and the clatter of dishes came from the kitchen.
[ترجمه ترگمان]سرو صدای غذا و سرو صدای غذا از آشپزخانه به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]صدای پخت و پز غذا و آشپزخانه از آشپزخانه آمده است

8. The pans made a metallic clatter as they crashed to the floor.
[ترجمه ترگمان]وقتی به زمین برخورد کردند، ماهی تابه سر و صدا به صدا در آمد
[ترجمه گوگل]کابین ها وقتی که به طبقه سقوط کردند، کلفت فلزی ایجاد کردند

9. From somewhere distant he heard the clatter of a typewriter.
[ترجمه ترگمان]از جایی دور صدای تلق ماشین تحریر را شنید
[ترجمه گوگل]از جایی دور او صدای خندیدن یک ماشین تحریر را شنید

10. She dropped her fork with a clatter.
[ترجمه ترگمان]با سر و صدا چنگالش را انداخت
[ترجمه گوگل]او چنگال خود را با صدای بلند گشود

11. There was a clatter of hooves and a party of riders drew up.
[ترجمه ترگمان]صدای سم اسب و عده ای از سواران به گوش رسید
[ترجمه گوگل]یک صدای کلاسیک وجود داشت و یک مهمانی از سواران را جمع کرد

12. I was aroused by a metallic clatter.
[ترجمه ترگمان]صدای تلق تلق و تلق تلق تولوق به گوش رسید
[ترجمه گوگل]من با یک صدای فلزی آشنا شدم

13. There is a loud clatter as a stack of circuit boards comes tumbling down.
[ترجمه ترگمان]صدای تلق تلق تلق تلق تلق تلق تولوق کنان پایین می اید
[ترجمه گوگل]یک صدای بلند به گوش می رسد که یک ستون مدارهای مدار می آید

14. Why does the clatter of his war-wagons tarry so?
[ترجمه ترگمان]چرا تلق تلق تلق تلق و تلق گاری به این سو و آن سو می رود؟
[ترجمه گوگل]چرا کلاهبرداری از واگن های جنگی او باقی می ماند؟

the clatter of her typewriter

صدای تلق‌تلق ماشین تحریر او


the clatter of dishes being washed

صدای تلق‌تلق شستن ظرف‌ها


My sister clattered the spoons back into the drawer.

خواهرم دوباره قاشق‌ها را با سر‌و‌صدای زیاد توی کشو ریخت.


The cart was clattering over the cobblestone.

گاری روی سنگ فرش تلق‌تلق می‌کرد.


پیشنهاد کاربران

به معنی لرزش هم هست


کلمات دیگر: