(در ترکیب) چشم، چشمی، چشمه
eyed
(در ترکیب) چشم، چشمی، چشمه
انگلیسی به فارسی
(در ترکیب) چشم، چشمی، چشمه
دارای نشانهها یا خالهای چشممانند، نقطهدار، خالمخال
چشم، دیدن، نگاه کردن، پاییدن
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: having eyes of a particular number, color, or shape (used in combination).
- one-eyed
[ترجمه ترگمان] یک چشم
[ترجمه گوگل] یک چشم
[ترجمه گوگل] یک چشم
- blue-eyed
[ترجمه ترگمان] چشم آبی
[ترجمه گوگل] آبی چشم
[ترجمه گوگل] آبی چشم
- sloe-eyed
[ترجمه ترگمان] چشم های آبی
[ترجمه گوگل] سرخ مایل به قرمز
[ترجمه گوگل] سرخ مایل به قرمز
• having a specific kind or number of eyes (i.e. blue-eyed)
جملات نمونه
1. the detective eyed them suspiciously
کارآگاه با سوظن به آنها نگریست.
2. after greetings, he eyed the letter the lass had brought
پس از سلام و احوالپرسی به نامه ای که دخترک آورده بود نظر افکند.
3. In the kingdom of the blind the one eyed man is king.
[ترجمه ترگمان]در قلمروی سلطنت، یک چشم کور، شاه است
[ترجمه گوگل]در پادشاهی نابینای یک چشم انسان پادشاه است
[ترجمه گوگل]در پادشاهی نابینای یک چشم انسان پادشاه است
4. The children eyed the cakes greedily.
[ترجمه ترگمان]بچه ها حریصانه به کیک نگاه می کردند
[ترجمه گوگل]کودکان کیک را به طرز چشم گیری نگاه می کنند
[ترجمه گوگل]کودکان کیک را به طرز چشم گیری نگاه می کنند
5. He eyed the coming tide with an absorbed attention.
[ترجمه ترگمان]او با توجه به جزر و مد دریا خیره شده بود
[ترجمه گوگل]او با توجه به توجه جذاب در حال گذر است
[ترجمه گوگل]او با توجه به توجه جذاب در حال گذر است
6. Baxter eyed our clothes with obvious disapproval.
[ترجمه ترگمان]بکستر با نارضایتی لباس های ما را برانداز کرد
[ترجمه گوگل]باکستور لباسهای ما را با عدم تایید آشکار نگاه کرد
[ترجمه گوگل]باکستور لباسهای ما را با عدم تایید آشکار نگاه کرد
7. She took the money and eyed me nastily.
[ترجمه ترگمان]او پول را گرفت و به طور منزجر کننده ای به من چشم دوخت
[ترجمه گوگل]او پول گرفت و به من نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او پول گرفت و به من نگاه کرد
8. Martin eyed the bottle at Marianne's elbow.
[ترجمه ترگمان]مارتین بطری را به دست ماریا نه نگاه کرد
[ترجمه گوگل]مارتین بطری را در آرنج ماریان نگاه داشت
[ترجمه گوگل]مارتین بطری را در آرنج ماریان نگاه داشت
9. Mother eyed Jim with an eager, expectant smile.
[ترجمه ترگمان]مادر با لبخندی پر اشتیاق و انتظار جیم را برانداز کرد
[ترجمه گوگل]مادر جیم با لبخند مشتاق و دلسوز نگاه کرد
[ترجمه گوگل]مادر جیم با لبخند مشتاق و دلسوز نگاه کرد
10. The man behind the desk eyed us suspiciously.
[ترجمه ترگمان]مردی که پشت میز نشسته بود با بدگمانی به ما نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]مرد پشت میز نشسته به ما مشکوک شد
[ترجمه گوگل]مرد پشت میز نشسته به ما مشکوک شد
11. He eyed her cautiously, trying to gauge her reaction.
[ترجمه ترگمان]با احتیاط او را برانداز کرد، سعی کرد عکس العمل او را تشخیص دهد
[ترجمه گوگل]او او را محتاط نگاه کرد، تلاش برای سنجش واکنش او
[ترجمه گوگل]او او را محتاط نگاه کرد، تلاش برای سنجش واکنش او
12. She eyed the fish on her plate suspiciously.
[ترجمه ترگمان]با بدگمانی به ماهی چشم دوخت
[ترجمه گوگل]او مشکوک ماهی را در صفحه اش دید
[ترجمه گوگل]او مشکوک ماهی را در صفحه اش دید
13. He eyed the three strangers with suspicion.
[ترجمه ترگمان]با سوظن به سه غریبه نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او سه غریبه را با سوء ظن دید
[ترجمه گوگل]او سه غریبه را با سوء ظن دید
14. She eyed the distant shoreline with misgiving.
[ترجمه ترگمان]با تردید به ساحل دوردست نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او خط ساحلی دور را با خجالت نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او خط ساحلی دور را با خجالت نگاه کرد
blue-eyed
چشم آبی
پیشنهاد کاربران
چشمش چیزی یا کسی رو گرفتن ، چشمش بدنبال چیزی بودن
کلمات دیگر: