آگهی طبقه بندی شده
classified ad
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• "want ad", small advertisement (help wanted, for sale, etc.)
جملات نمونه
1. You can also find used scooters in the classified ads and Web pages run by Vespa clubs.
[ترجمه ترگمان]همچنین می توانید از scooters در تبلیغات طبقه بندی شده و صفحات وب که توسط clubs Vespa اداره می شوند استفاده کنید
[ترجمه گوگل]شما همچنین می توانید اسکوتر مورد استفاده در تبلیغات طبقه بندی شده و صفحات وب توسط باشگاه های Vespa را پیدا کنید
[ترجمه گوگل]شما همچنین می توانید اسکوتر مورد استفاده در تبلیغات طبقه بندی شده و صفحات وب توسط باشگاه های Vespa را پیدا کنید
2. A couple who watch the classified ads can make some outstanding furniture buys.
[ترجمه ترگمان]زوجی که تبلیغات طبقه بندی شده را تماشا می کنند می توانند برخی از مبلمان برجسته را خریداری کنند
[ترجمه گوگل]یک زن و شوهر که آگهی های طبقه بندی شده را تماشا می کنند می توانند برخی از مبلمان برجسته را بخرند
[ترجمه گوگل]یک زن و شوهر که آگهی های طبقه بندی شده را تماشا می کنند می توانند برخی از مبلمان برجسته را بخرند
3. He said Sidewalk has no plans to include classified ads in its menu of offerings.
[ترجمه ترگمان]او گفت که sidewalk هیچ برنامه ای برای گنجاندن تبلیغات طبقه بندی شده در منوی خود ندارد
[ترجمه گوگل]وی گفت: پیاده روی هیچ برنامه ای برای افزودن تبلیغات طبقه بندی شده در فهرست ارائه هایش ندارد
[ترجمه گوگل]وی گفت: پیاده روی هیچ برنامه ای برای افزودن تبلیغات طبقه بندی شده در فهرست ارائه هایش ندارد
4. Graham took classified ads over the telephone and learned what hard work it was.
[ترجمه ترگمان]گراه ام آگهی های مربوط به تلفن را بر روی تلفن دسته بندی کرد و فهمید که کار سختی است
[ترجمه گوگل]گراهام تبلیغاتی را بر روی تلفن طبقه بندی کرد و متوجه شد چه کار سختی بود
[ترجمه گوگل]گراهام تبلیغاتی را بر روی تلفن طبقه بندی کرد و متوجه شد چه کار سختی بود
5. However, running a classified ad in the newspaper is till one of the most popular ways to recruit full-time staff.
[ترجمه ترگمان]با این حال، اجرای یک تبلیغ طبقه بندی شده در این روزنامه تا به حال یکی از رایج ترین روش ها برای استخدام پرسنل تمام وقت است
[ترجمه گوگل]با این حال، اجرای یک آگهی طبقه بندی شده در روزنامه تا یکی از محبوب ترین روش های استخدام پرسنل تمام وقت است
[ترجمه گوگل]با این حال، اجرای یک آگهی طبقه بندی شده در روزنامه تا یکی از محبوب ترین روش های استخدام پرسنل تمام وقت است
6. It's also used for photo diaries, classified ad listings, recipes, reviews, and for tracking the status of software packages.
[ترجمه ترگمان]همچنین برای دفتر خاطرات عکس، لیست تبلیغ طبقه بندی شده، دستور العمل ها، بازبینی و برای ردیابی وضعیت بسته های نرم افزاری استفاده می شود
[ترجمه گوگل]همچنین برای روزنامه های عکس، آگهی طبقه بندی شده، دستور العمل ها، بررسی ها و برای ردیابی وضعیت بسته های نرم افزاری مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]همچنین برای روزنامه های عکس، آگهی طبقه بندی شده، دستور العمل ها، بررسی ها و برای ردیابی وضعیت بسته های نرم افزاری مورد استفاده قرار می گیرد
7. A classified ad in their local newspaper with a message just for them.
[ترجمه ترگمان]یک تبلیغ طبقه بندی شده در روزنامه محلی آن ها فقط برای آن ها
[ترجمه گوگل]آگهی طبقه بندی شده در روزنامه محلی خود با یک پیام فقط برای آنها
[ترجمه گوگل]آگهی طبقه بندی شده در روزنامه محلی خود با یک پیام فقط برای آنها
8. Must not be a classified ad page, adult, or job posting page.
[ترجمه ترگمان]نباید یک صفحه تبلیغ طبقه بندی شده، بزرگ سال، و یا صفحه ارسال شغلی باشد
[ترجمه گوگل]نباید یک صفحه آگهی طبقه بندی شده، صفحه بالغ یا صفحه ارسال شغل باشد
[ترجمه گوگل]نباید یک صفحه آگهی طبقه بندی شده، صفحه بالغ یا صفحه ارسال شغل باشد
9. A classified ad is usually only a few lines long.
[ترجمه ترگمان]یک تبلیغ طبقه بندی شده معمولا فقط چند خط طول دارد
[ترجمه گوگل]یک آگهی طبقه بندی شده فقط چند خط طولانی است
[ترجمه گوگل]یک آگهی طبقه بندی شده فقط چند خط طولانی است
10. I placed a classified ad for a secretary last Monday.
[ترجمه ترگمان]من یک تبلیغ طبقه بندی شده برای یک منشی در دوشنبه گذشته گذاشتم
[ترجمه گوگل]من دوشنبه گذشته یک آگهی طبقه بندی شده برای یک وزیر دادگستری گذاشتم
[ترجمه گوگل]من دوشنبه گذشته یک آگهی طبقه بندی شده برای یک وزیر دادگستری گذاشتم
11. The site's classified ad section reads like a billionaire's yard sale: 'For sale -- Caviar Servers and Horn Spoons. ' 'For Sale $ 8 million Tsavorite gemstone. '
[ترجمه ترگمان]بخش تبلیغات طبقه بندی شده در سایت مانند فروش یک میلیاردر است: برای فروش - - caviar Servers و هورن Spoons برای فروش ۸ میلیون دلار گوهر بود
[ترجمه گوگل]بخش آگهی طبقه بندی شده سایت مانند فروش حیاط میلیاردر 'فروش - سرور خاویار و قاشق شاخ '' برای فروش $ 8،000،000 سنگ قبر Tsavorite '
[ترجمه گوگل]بخش آگهی طبقه بندی شده سایت مانند فروش حیاط میلیاردر 'فروش - سرور خاویار و قاشق شاخ '' برای فروش $ 8،000،000 سنگ قبر Tsavorite '
12. What we've just shown you is a basic classified ad.
[ترجمه ترگمان]آنچه که نشان دادیم یک تبلیغ طبقه بندی شده ابتدایی است
[ترجمه گوگل]چیزی که ما فقط به شما نشان دادیم یک آگهی طبقه بندی اصلی است
[ترجمه گوگل]چیزی که ما فقط به شما نشان دادیم یک آگهی طبقه بندی اصلی است
13. The simplest kind of advertising is the classified ad.
[ترجمه ترگمان]ساده ترین نوع تبلیغات تبلیغ دسته بندی شده می باشد
[ترجمه گوگل]ساده ترین نوع تبلیغات آگهی طبقه بندی شده است
[ترجمه گوگل]ساده ترین نوع تبلیغات آگهی طبقه بندی شده است
14. A classified ad in their local newspaper a message just for them.
[ترجمه ترگمان]یک تبلیغ طبقه بندی شده در روزنامه محلی آن ها پیامی را برای آن ها ارسال کرد
[ترجمه گوگل]یک آگهی طبقه بندی شده در روزنامه محلی خود فقط برای آنها پیام می دهد
[ترجمه گوگل]یک آگهی طبقه بندی شده در روزنامه محلی خود فقط برای آنها پیام می دهد
15. This is the Classified Ad Section.
[ترجمه ترگمان]این قسمت نمایندگی مجاز (Ad)است
[ترجمه گوگل]این بخش تبلیغات طبقه بندی شده است
[ترجمه گوگل]این بخش تبلیغات طبقه بندی شده است
پیشنهاد کاربران
آگهی در نیازمندی ها
کلمات دیگر: