(فرانسه) لرزه (از شدت ترس یا هیجان یا لذت)، هیجان، لرزش، رعشه
frisson
(فرانسه) لرزه (از شدت ترس یا هیجان یا لذت)، هیجان، لرزش، رعشه
انگلیسی به فارسی
هیجان، لرزش، رعشه
فریزون
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: an intense sensation of excitement or fear that comes on suddenly; thrill.
• مترادف: thrill
• مترادف: thrill
- A frisson of excitement shot through her as she realized what an opportunity she'd just been given.
[ترجمه ترگمان] موجی از هیجان وجودش را فرا گرفت، و متوجه شد که چه فرصتی را به دست اورده است
[ترجمه گوگل] فریزر از هیجان از طریق او شنیده می شود، زیرا او متوجه شد که او فرصتی را برایش فراهم کرده است
[ترجمه گوگل] فریزر از هیجان از طریق او شنیده می شود، زیرا او متوجه شد که او فرصتی را برایش فراهم کرده است
• thrill, brief feeling of excitement
a frisson is a short, sudden feeling of excitement or fear; a literary word.
a frisson is a short, sudden feeling of excitement or fear; a literary word.
جملات نمونه
1. A frisson of appre-hension rippled round the theatre.
[ترجمه ترگمان]موجی از رعشه و hension در اطراف سالن موج می زد
[ترجمه گوگل]یک فریزر از تمسخر در اطراف تئاتر
[ترجمه گوگل]یک فریزر از تمسخر در اطراف تئاتر
2. A frisson of alarm ran down my spine.
[ترجمه ترگمان]موجی از وحشت به ستون فقراتم برخورد کرد
[ترجمه گوگل]یک هشدار از زنگ زد ستون فقرات من
[ترجمه گوگل]یک هشدار از زنگ زد ستون فقرات من
3. A frisson of alarm went through her.
[ترجمه ترگمان]موجی از وحشت از درونش گذشت
[ترجمه گوگل]یک فریزر از زنگ خطر از طریق او رفت
[ترجمه گوگل]یک فریزر از زنگ خطر از طریق او رفت
4. As the music stopped, a frisson of excitement ran through the crowd.
[ترجمه ترگمان]وقتی موسیقی متوقف شد، موجی از هیجان جمعیت را فرا گرفت
[ترجمه گوگل]همانطور که موسیقی متوقف شد، هیجان از طریق جمعیت فرار کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که موسیقی متوقف شد، هیجان از طریق جمعیت فرار کرد
5. A frisson of alarm went down my back.
[ترجمه ترگمان]موجی از وحشت از پشتم پایین رفت
[ترجمه گوگل]زنگ خطر زنگ زد پشتم
[ترجمه گوگل]زنگ خطر زنگ زد پشتم
6. Virginia brushed the frisson of pique aside.
[ترجمه ترگمان]ویرجینیا شور و شوق را کنار زد
[ترجمه گوگل]ویرجینیا سرش را به سمت بیرون میچرخاند
[ترجمه گوگل]ویرجینیا سرش را به سمت بیرون میچرخاند
7. The frisson that he caused was still sweeping through the gallery when it paused and then redoubled.
[ترجمه ترگمان]هیجانی که او به وجود آورده بود هنوز در راهرو بود که توقف کرد و سپس دو برابر شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که آن را متوقف و پس از آن دو برابر شد، فریزون که او ایجاد می کرد، هنوز هم از طریق گالری حرکت می کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که آن را متوقف و پس از آن دو برابر شد، فریزون که او ایجاد می کرد، هنوز هم از طریق گالری حرکت می کرد
8. A frisson went around the crowd: this was more like it.
[ترجمه ترگمان]موجی از رعشه در جمعیت پیچید: این بیشتر شبیه این بود
[ترجمه گوگل]یک frisson در اطراف جمعیت رفت: این بیشتر شبیه آن بود
[ترجمه گوگل]یک frisson در اطراف جمعیت رفت: این بیشتر شبیه آن بود
9. There is a discernible, almost romantic frisson about a sea crossing, nomatterhow short.
[ترجمه ترگمان]موجی از احساسات شاعرانه و تقریبا شاعرانه درباره عبور دریایی در دریا وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک دریچه قابل تشخیص و تقریبا عاشقانه در مورد عبور از دریا وجود دارد، کوتاهی کوتاه
[ترجمه گوگل]یک دریچه قابل تشخیص و تقریبا عاشقانه در مورد عبور از دریا وجود دارد، کوتاهی کوتاه
10. Up the garden path and a frisson of unease: there is no house, but a vista of a majestic lake.
[ترجمه ترگمان]از کوره راه باغ و موجی از ناراحتی: هیچ خانه ای نیست، بلکه دورنمای یک دریاچه با شکوه است
[ترجمه گوگل]بالا رفتن مسیر باغ و فرسایش ناخوشایند: خانه ای نیست، اما یک ویسا از دریاچه باشکوه
[ترجمه گوگل]بالا رفتن مسیر باغ و فرسایش ناخوشایند: خانه ای نیست، اما یک ویسا از دریاچه باشکوه
11. She remembered in the dentist's waiting-room her frisson of fear.
[ترجمه ترگمان]او در اتاق انتظار دندون پزشک، رعشه و ترس او را به یاد آورد
[ترجمه گوگل]او در اتاق انتظار دندانپزشک خود را از ترس به یاد می آورد
[ترجمه گوگل]او در اتاق انتظار دندانپزشک خود را از ترس به یاد می آورد
12. This caused a frisson of pure terror, but Hamilton was not to be denied.
[ترجمه ترگمان]این باعث لرزش موجی از وحشت محض شده بود، اما هامیلتون قرار نبود آن را انکار کند
[ترجمه گوگل]این ناشی از ترور خالص بود، اما هامیلتون نباید انکار شود
[ترجمه گوگل]این ناشی از ترور خالص بود، اما هامیلتون نباید انکار شود
13. Each new boyfriend or girlfriend sent a frisson of anxiety through the group that grew into a wave of revulsion.
[ترجمه ترگمان]هر پسر یا دوست دختر جدیدی موجی از اضطراب را از میان گروهی که به موجی از انزجار تبدیل شده بود، فرستاد
[ترجمه گوگل]هر دوست پسر یا دوست دخترش از طریق گروهی که موجی از انزجار را به خود مشغول داشت، یک اضطراب ناگهانی را فرستاد
[ترجمه گوگل]هر دوست پسر یا دوست دخترش از طریق گروهی که موجی از انزجار را به خود مشغول داشت، یک اضطراب ناگهانی را فرستاد
14. Her breath caught as a strange little frisson of excitement slid from her throat to her toes at the thought.
[ترجمه ترگمان]نفسش به لرزه افتاد لرزشی عجیب و غریب از گلویش پایین آمد و به فکر فرو رفت
[ترجمه گوگل]نفس خود را به عنوان یک بی عیب و نقص کمی از هیجان گرفتار از گلو به انگشتان دست خود را در فکر انداخت
[ترجمه گوگل]نفس خود را به عنوان یک بی عیب و نقص کمی از هیجان گرفتار از گلو به انگشتان دست خود را در فکر انداخت
15. It was a photo opportunity that delivered more frisson than most, making the transition of power in Washington suddenly vivid, as an older generation met a younger one.
[ترجمه ترگمان]این یک فرصت عکاسی بود که موجی بیش از همه را برانگیخت و انتقال قدرت در واشنگتن ناگهان زنده شد، چرا که نسل قدیمی تر با یک نسل جوان روبرو شد
[ترجمه گوگل]این یک فرصت عکس بود که بیشتر از حد اکثر آن را تحویل گرفت، و انتقال قدرت در واشنگتن ناگهان واضح بود، به عنوان یک نسل مسن تر جوان تر
[ترجمه گوگل]این یک فرصت عکس بود که بیشتر از حد اکثر آن را تحویل گرفت، و انتقال قدرت در واشنگتن ناگهان واضح بود، به عنوان یک نسل مسن تر جوان تر
کلمات دیگر: