کلمه جو
صفحه اصلی

frequented


تکرار شونده، زود زود، مکرر، رفت وامد زیاد کردن در، تکرار کردن

انگلیسی به فارسی

مکررا، تکرار کردن، رفت و آمد زیاد کردن در


انگلیسی به انگلیسی

• visited often

جملات نمونه

1. in his youth he frequented the theater, in his old age the church
در جوانی مرتبا به تماشاخانه می رفت و در پیری مرتبا به کلیسا.


کلمات دیگر: