کلمه جو
صفحه اصلی

irrationally


بیخردانه، نامعقولانه، بطور غیر منطقی

انگلیسی به فارسی

irrationally


انگلیسی به انگلیسی

• illogically, senselessly, without reason, absurdly

جملات نمونه

1. My husband is irrationally jealous over my past loves.
[ترجمه ترگمان]شوهرم به طور غیر منطقی نسبت به عشق گذشته من حسادت میکنه
[ترجمه گوگل]شوهر من نسبت به گذشته های من عصبانی است

2. When war threatens, people act irrationally.
[ترجمه ترگمان]وقتی جنگ تهدید می کند، مردم به صورت غیر منطقی عمل می کنند
[ترجمه گوگل]وقتی جنگ تهدید می شود، مردم بی رویه عمل می کنند

3. People often behave irrationally when they are under stress.
[ترجمه ترگمان]افراد اغلب وقتی تحت استرس هستند خیلی منطقی رفتار می کنند
[ترجمه گوگل]اغلب مردم وقتی که تحت فشار قرار می گیرند، بی رویه رفتار می کنند

4. Scarlet had been irrationally annoyed with her.
[ترجمه ترگمان]اسکارلت به طور غیر منطقی از او ناراحت شده بود
[ترجمه گوگل]اسکارلت ناخوشایند با او ناراحت شده بود

5. How does your character act? Is he irrationally, overemotional, and reactive? Does he have low self-esteem and believe himself to have little self-worth?
[ترجمه ترگمان]شخصیت شما چطور عمل می کنه؟ اون بطور غیر منطقی، overemotional و واکنش نشون میده؟ اون اعتماد به نفس پایین داره و خودش رو قانع میکنه که ارزش خودش رو داشته باشه؟
[ترجمه گوگل]شخصیت شما چگونه عمل می کند؟ آیا او بی روحانه، غم انگیز و واکنشی است؟ آیا او دارای اعتماد به نفس پایین است و اعتقاد دارد که خود کمی ارزش خود را دارد؟

6. Irrationally held truths may be more harmful than reasoned errors ( Thomas H. Huxley ).
[ترجمه ترگمان]حقایق حفظ شده ممکن است more از اشتباه ات استدلال شده باشد (توماس H هاکسلی)
[ترجمه گوگل]حقیقتان غیرمنطقی ممکن است از اشتباهات منطقی (Thomas H Huxley) مضرتر باشند

7. Is he irrationally, overemotional, and reactive?
[ترجمه ترگمان]اون بطور غیر منطقی، overemotional و واکنش نشون میده؟
[ترجمه گوگل]آیا او بی روحانه، غم انگیز و واکنشی است؟

8. But that optimism assumes analysts aren't being irrationally exuberant about the pace of profit recovery.
[ترجمه ترگمان]اما این خوش بینی فرض می کند که تحلیلگران در مورد سرعت بهبود سود به صورت irrationally منطقی نیستند
[ترجمه گوگل]اما این خوش بینی فرض می کند که تحلیلگران در مورد سرعت رشد سود به طور غیرمعقولانه غرق نمی شوند

9. They reacted irrationally to the challenge of Russian power.
[ترجمه ترگمان]آن ها نسبت به چالش قدرت روسیه به طور منطقی واکنش نشان دادند
[ترجمه گوگل]آنها به طور ناعادلانه به چالش قدرت روسیه واکنش نشان دادند

10. CarDonless copy paper product loading irrationally in container is an important tache for carbonless copy paper parts chromogenic breakage during logistics transport.
[ترجمه ترگمان]برای کپی کردن قطعات کاغذ کپی از قطعات کاغذ کپی غیر منطقی در طول حمل و نقل تدارکات بسیار منطقی است
[ترجمه گوگل]بارگذاری کپی کاغذ کاغذ کادو غیرقابل کپی در ظرف، یک تکه کاغذ مهم برای کپی کاغذ کربن کپی شده در بخش های کروگن ژنی در حین حمل و نقل لجستیک است

11. When stress rules one's life, one often acts irrationally, taking on the qualities an irritable individual.
[ترجمه ترگمان]زمانی که بر زندگی یک فرد استرس وجود دارد، فرد اغلب به صورت غیر منطقی عمل می کند و ویژگی های یک فرد عصبانی را می گیرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که تنش ها زندگی یک زندگی را مرتفع می کنند، اغلب بی رویه عمل می کنند و شخصیت تحریک پذیر را بر کیفیت می پذیرند

12. Superstition may cause people to behave irrationally.
[ترجمه ترگمان]خرافات می تواند باعث شود مردم به طور منطقی رفتار کنند
[ترجمه گوگل]دادخواهی ممکن است باعث شود افراد بی رویه رفتار کنند

13. The market is behaving irrationally.
[ترجمه ترگمان]این بازار به صورت غیر منطقی رفتار می کند
[ترجمه گوگل]بازار رفتار بی رویه ای دارد

14. The market is irrationally, right?
[ترجمه ترگمان]این بازار به صورت غیر منطقی عمل می کند، درست است؟
[ترجمه گوگل]بازار غیر منطقی است، درست است؟

15. He observes, Those of us socialized in modern societies generally maintain an irrationally uncritical attitude toward new technologies.
[ترجمه ترگمان]او ادامه می دهد، به طور کلی، کسانی از ما در جوامع مدرن به طور کلی نگرش غیر uncritical را نسبت به فن آوری های جدید حفظ می کنند
[ترجمه گوگل]او می گوید، کسانی که از ما در جوامع مدرن سوسیالیست هستند، به طور کلی یک نگرش غیر منطقی نسبت به فناوری های جدید دارند

پیشنهاد کاربران

غیر طبیعی


کلمات دیگر: