به سوی درون، به طرف داخل، درون سوی
inwards
به سوی درون، به طرف داخل، درون سوی
انگلیسی به فارسی
به سوی درون، به طرف داخل، درون سوی
انگلیسی به انگلیسی
• toward the inside; into the mind or soul
جملات نمونه
1. Does the window open inwards or outwards?
[ترجمه ترگمان]پنجره به داخل یا بیرون باز می شود؟
[ترجمه گوگل]آیا پنجره به داخل یا خارج باز می شود؟
[ترجمه گوگل]آیا پنجره به داخل یا خارج باز می شود؟
2. The door swung inwards to crash against a chest of drawers behind it.
[ترجمه ترگمان]در به داخل چرخید تا به یک قفسه پشت آن اصابت کند
[ترجمه گوگل]درب به سمت داخل چرخانده شد تا در برابر سینه ای از زیر چشمی در پشت آن سقوط کند
[ترجمه گوگل]درب به سمت داخل چرخانده شد تا در برابر سینه ای از زیر چشمی در پشت آن سقوط کند
3. All the windows were blasted inwards with the force of the explosion.
[ترجمه ترگمان]تمام پنجره ها با نیروی انفجار به داخل هجوم آورده بودند
[ترجمه گوگل]همه ی پنجره ها با نیروی انفجار به داخل وارد شدند
[ترجمه گوگل]همه ی پنجره ها با نیروی انفجار به داخل وارد شدند
4. She turns her toes inwards when she walks.
[ترجمه ترگمان]وقتی راه می رود، پاهایش را به داخل برمی گرداند
[ترجمه گوگل]وقتی او پیاده می شود، انگشتان دستش را به داخل می چرخاند
[ترجمه گوگل]وقتی او پیاده می شود، انگشتان دستش را به داخل می چرخاند
5. A breeze blew the curtains inwards.
[ترجمه ترگمان]نسیمی پرده را به داخل می برد
[ترجمه گوگل]یک بادکنک، پرده ها را درون انداخته است
[ترجمه گوگل]یک بادکنک، پرده ها را درون انداخته است
6. Once again the novel repeatedly turns inwards to examine its own nature, presenting itself as a kind of palimpsest.
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر رمان به طور مکرر به داخل خم می شود تا ماهیت خود را مورد بررسی قرار دهد و خود را به عنوان نوعی of معرفی کند
[ترجمه گوگل]بار دیگر، رمان بارها و بارها به نوبه خود به بررسی طبیعت خود می پردازد و خود را به عنوان یک نوع پیمپیست معرفی می کند
[ترجمه گوگل]بار دیگر، رمان بارها و بارها به نوبه خود به بررسی طبیعت خود می پردازد و خود را به عنوان یک نوع پیمپیست معرفی می کند
7. Windows were blasted inwards by the fusillade.
[ترجمه ترگمان]پنجره ها توسط گلوله باران تفنگ به داخل بسته شده بودند
[ترجمه گوگل]ویندوز به وسیله fusillade به داخل وارد شده است
[ترجمه گوگل]ویندوز به وسیله fusillade به داخل وارد شده است
8. Her thoughts turned inwards.
[ترجمه ترگمان]افکارش به داخل خم شد
[ترجمه گوگل]افکار او به سمت در آمد
[ترجمه گوگل]افکار او به سمت در آمد
9. The door opens inwards.
[ترجمه ترگمان]در به داخل باز می شود
[ترجمه گوگل]درب باز می شود به داخل
[ترجمه گوگل]درب باز می شود به داخل
10. A second pair of windows burst inwards, shattered in unison, glass fragments chiming and clattering to the carpet.
[ترجمه ترگمان]یک جفت پنجره دیگر به داخل باز می شوند، با هم خرد می شوند، خرده های شیشه به صدا درمی ایند و تلق تلق تلق تلق تلق تلق تلق تلق تلق تلق تلق تلق کنان به زمین می خورد
[ترجمه گوگل]جفت دوم پنجره ها به داخل وارد شده و درهم شکسته می شوند، قطعات شیشه ای که به قالیچه می چسبانند
[ترجمه گوگل]جفت دوم پنجره ها به داخل وارد شده و درهم شکسته می شوند، قطعات شیشه ای که به قالیچه می چسبانند
11. All of a sudden the far wall exploded inwards and a broiling mass of water burst into the room.
[ترجمه ترگمان]ناگهان دیوار دوردست به درون آمد و توده ای از آب از آب بیرون آمد و داخل اتاق شد
[ترجمه گوگل]ناگهان دیوار دور به داخل نفوذ کرد و یک توده ی آب پر از آب به اتاق برمی خورد
[ترجمه گوگل]ناگهان دیوار دور به داخل نفوذ کرد و یک توده ی آب پر از آب به اتاق برمی خورد
12. Brown stains caused by small flames crept inwards.
[ترجمه ترگمان]لکه های قهوه ای به وسیله شعله های کوچک به درون خزیدند
[ترجمه گوگل]لکه های قهوه ای ناشی از شعله های کوچک به داخل وارد می شوند
[ترجمه گوگل]لکه های قهوه ای ناشی از شعله های کوچک به داخل وارد می شوند
13. Companies which looked inwards to Whitehall are now listening to their customers and shareholders.
[ترجمه ترگمان]شرکت هایی که به تدریج به وایت هال نگاه می کنند در حال حاضر به مشتریان و سهامداران خود گوش می دهند
[ترجمه گوگل]شرکت هایی که به سمت وایتهال نگاه می کنند، اکنون به مشتریان و سهامداران خود گوش می دهند
[ترجمه گوگل]شرکت هایی که به سمت وایتهال نگاه می کنند، اکنون به مشتریان و سهامداران خود گوش می دهند
14. Most faced inwards, backs against the wind, nodding, bowing, dozing, brooding, shuffling webbed feet.
[ترجمه ترگمان]بیشتر صورتش به طرف باد کشیده می شود و سرش را به طرف باد تکان می دهد، سرش را تکان می دهد، سر تکان می دهد، چرت می زند، و در حال چرت زدن است
[ترجمه گوگل]اکثر مواجهه به داخل، پشت در برابر باد، نوازش کردن، کوبیدن، دویدن، فریاد زدن، پاره شدن دست و پا زدن
[ترجمه گوگل]اکثر مواجهه به داخل، پشت در برابر باد، نوازش کردن، کوبیدن، دویدن، فریاد زدن، پاره شدن دست و پا زدن
کلمات دیگر: