(امریکا - خودمانی) عظیم، گنده، خرس، قد فیل
humongous
(امریکا - خودمانی) عظیم، گنده، خرس، قد فیل
انگلیسی به فارسی
(آمریکا - عامیانه) عظیم، گنده، خرس، قد فیل
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: (slang) enormously large; great; of great extent.
• مشابه: gargantuan, giant, gigantic, immense, mammoth, monster, monstrous, tremendous
• مشابه: gargantuan, giant, gigantic, immense, mammoth, monster, monstrous, tremendous
• (informal) huge, very large; extremely large (in size or amount)
جملات نمونه
1. We had a humongous row just because she left.
[ترجمه ترگمان]ما یه ردیف بزرگ تر داشتیم چون اون رفت
[ترجمه گوگل]ما تنها ردیف روحانی داشتیم چون او ترک کرد
[ترجمه گوگل]ما تنها ردیف روحانی داشتیم چون او ترک کرد
2. This is a humongous computation that was not possible; with computers, it becomes more feasible.
[ترجمه ترگمان]این یک محاسبه humongous است که امکان پذیر نیست؛ با کامپیوترها، امکان پذیر تر می شود
[ترجمه گوگل]این یک محاسبه هنجار است که امکان پذیر نبود؛ با استفاده از کامپیوترها، امکان پذیرتر می شود
[ترجمه گوگل]این یک محاسبه هنجار است که امکان پذیر نبود؛ با استفاده از کامپیوترها، امکان پذیرتر می شود
3. Let's take the moderately humongous million, for starters.
[ترجمه ترگمان]بیا از یک میلیون گنده بزرگ تر بگیریم، برای شروع
[ترجمه گوگل]بیایید برای میلیونها نفر از میلیونها نفر به عنوان یک مبتکر انتخاب کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید برای میلیونها نفر از میلیونها نفر به عنوان یک مبتکر انتخاب کنیم
4. They have a humongous dog.
[ترجمه ترگمان]اونا یه سگ گنده دارن
[ترجمه گوگل]آنها یک سگ باهوش دارند
[ترجمه گوگل]آنها یک سگ باهوش دارند
5. What do you mean by humongous?
[ترجمه ترگمان]منظورت از بزرگه چیه؟
[ترجمه گوگل]منظور شما چیه؟
[ترجمه گوگل]منظور شما چیه؟
6. Humongous sinkholes and landslides have developed along this line.
[ترجمه ترگمان]Humongous sinkholes و رانش زمین در امتداد این خط توسعه یافته اند
[ترجمه گوگل]سینکوله های خفیف و رانش زمین در این خط توسعه یافته است
[ترجمه گوگل]سینکوله های خفیف و رانش زمین در این خط توسعه یافته است
7. So you don't think I'm making a humongous mistake?
[ترجمه ترگمان]پس فکر نمی کنی که من اشتباه بزرگی مرتکب شدم؟
[ترجمه گوگل]بنابراین فکر نمی کنم اشتباهی انجام بدم؟
[ترجمه گوگل]بنابراین فکر نمی کنم اشتباهی انجام بدم؟
8. In fact, humongous may be in the nature of things for a fungus. "We think that these things are not very rare, " Volk says.
[ترجمه ترگمان]Volk می گوید: \" ما فکر می کنیم که این چیزها خیلی نادر نیستند
[ترجمه گوگل]در حقیقت، انسان ممکن است در طبیعت چیزهایی برای یک قارچ باشد Volk می گوید: 'ما فکر می کنیم که این چیزها بسیار نادر نیستند '
[ترجمه گوگل]در حقیقت، انسان ممکن است در طبیعت چیزهایی برای یک قارچ باشد Volk می گوید: 'ما فکر می کنیم که این چیزها بسیار نادر نیستند '
9. We had a humongous row just before she left.
[ترجمه ترگمان]قبل از رفتنش یک ردیف بزرگ تر داشتیم
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه او برود، یک ردیف روحانی داشتیم
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه او برود، یک ردیف روحانی داشتیم
10. He loves humongous baked potatoes piled high with sour cream.
[ترجمه ترگمان]او عاشق humongous بزرگ baked است که پر از کرم ترش است
[ترجمه گوگل]او سیب زمینی پخته شده هومونگ را با خامه ترش می کند
[ترجمه گوگل]او سیب زمینی پخته شده هومونگ را با خامه ترش می کند
11. The cars beside the feet of this humongous tyrannosaurus look like small beetles.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل هایی که کنار پای این humongous بزرگ بودند مثل beetles کوچک به نظر می رسیدند
[ترجمه گوگل]ماشینها در کنار این پستانداران، مثل سوسک های کوچک، به نظر می رسند
[ترجمه گوگل]ماشینها در کنار این پستانداران، مثل سوسک های کوچک، به نظر می رسند
12. Baby black holes are puny compared with their humongous cousins at the centres of galaxies, but their birth may spew out the universe's mightiest particles.
[ترجمه ترگمان]سوراخ های سیاه کوچولو در مقایسه با cousins their در مرکز کهکشان ها puny، اما تولد آن ها ممکن است بزرگ ترین ذرات جهان را بیرون بریزد
[ترجمه گوگل]سیاه و سفید سیاه و سفید در مقایسه با پسر عموی خود را در مراکز کهکشان مقدس است، اما تولد آنها ممکن است از قدرتمندترین ذرات جهان است
[ترجمه گوگل]سیاه و سفید سیاه و سفید در مقایسه با پسر عموی خود را در مراکز کهکشان مقدس است، اما تولد آنها ممکن است از قدرتمندترین ذرات جهان است
13. The whole thing created a lot of stress and tension, moving this humongous thing around the country.
[ترجمه ترگمان]همه چیز استرس و تنش زیادی ایجاد کرد و این غول وحشتناک را در اطراف کشور به حرکت درآورد
[ترجمه گوگل]این همه چیز باعث ایجاد تنش و تنش شد، این چیزها را در سراسر کشور حرکت می داد
[ترجمه گوگل]این همه چیز باعث ایجاد تنش و تنش شد، این چیزها را در سراسر کشور حرکت می داد
14. He also needs to be very mindful of line - of sighting his healers: humongous no - no.
[ترجمه ترگمان]او همچنین باید دقت زیادی به دیدن طبیبان سنتی خود داشته باشد: غول بی - نه
[ترجمه گوگل]او همچنین باید خط را به خاطر داشته باشد - از دیدن بیمارانش مراقبت می کند: هیچکس هیچکدام
[ترجمه گوگل]او همچنین باید خط را به خاطر داشته باشد - از دیدن بیمارانش مراقبت می کند: هیچکس هیچکدام
پیشنهاد کاربران
خیلی بزرگ
وحشتناک
اصطلاح خرس گنده که به اشخاص با رفتار بچه گانه گویند
کلمات دیگر: