شی جنس
sex object
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• if someone, especially a woman, is considered as a sex object, they are considered only in terms of their physical attractiveness and not their character or abilities.
جملات نمونه
1. Greene found himself seated across from smoldering sex object Fabio.
[ترجمه ترگمان]گرین در حالی که خود را روی آن نشسته بود، نشسته بود
[ترجمه گوگل]گرین یافت که خودش را از فریبو از جنس فرسودگی سفت و محکم نشسته است
[ترجمه گوگل]گرین یافت که خودش را از فریبو از جنس فرسودگی سفت و محکم نشسته است
2. Ms. Taylor managed the role of sex object effortlessly as if it too were just part of the job.
[ترجمه ترگمان]خانم تیلر نقش یک جسم سکس را در صورتی که فقط بخشی از این کار بود، مدیریت کرد
[ترجمه گوگل]خانم تیلور به راحتی نقش سکس جنسی را کنترل می کرد، به شرط اینکه این فقط بخشی از کار بود
[ترجمه گوگل]خانم تیلور به راحتی نقش سکس جنسی را کنترل می کرد، به شرط اینکه این فقط بخشی از کار بود
3. Is that all I am to you, a sex object?
[ترجمه ترگمان]آیا این تنها چیزی است که به شما مربوط می شود؟
[ترجمه گوگل]آیا این همه من هستم به شما یک شی جنس؟
[ترجمه گوگل]آیا این همه من هستم به شما یک شی جنس؟
4. Every cadaver is a sex object, and in that sense the terrorist who blew off his body is a symbol of our common fate.
[ترجمه ترگمان]هر جسدی یک شی جنسی است، و در آن حس تروریست که بدن خود را منفجر می کند نماد سرنوشت مشترک ما است
[ترجمه گوگل]هر مرده یک شی جنس است و به همین ترتیب تروریستی که از بدن او منفجر شده است، نماد سرنوشت مشترک ما است
[ترجمه گوگل]هر مرده یک شی جنس است و به همین ترتیب تروریستی که از بدن او منفجر شده است، نماد سرنوشت مشترک ما است
5. I thought, well, I'm a sex object anyway, I might as well have it out on the table.
[ترجمه ترگمان]به نظر من، خوب، من به هر حال، من یک هدف جنسی هستم، شاید بهتر باشد که آن را روی میز بگذارم
[ترجمه گوگل]من فکر کردم، خوب، من یک شی جنس به هر حال، من نیز ممکن است آن را بر روی میز است
[ترجمه گوگل]من فکر کردم، خوب، من یک شی جنس به هر حال، من نیز ممکن است آن را بر روی میز است
6. Wouldn't it be better to be a sex object?
[ترجمه ترگمان]بهتر نیست که یه شی سکسی باشه؟
[ترجمه گوگل]آیا بهتر نیست که یک شی جنس باشد؟
[ترجمه گوگل]آیا بهتر نیست که یک شی جنس باشد؟
7. He cared for her as a whole person rather than just a sex object.
[ترجمه ترگمان]او بیش از یک هدف جنسی به او علاقه مند بود
[ترجمه گوگل]او برای او به عنوان یک فرد کامل به جای یک جنس جنس مخالفت کرد
[ترجمه گوگل]او برای او به عنوان یک فرد کامل به جای یک جنس جنس مخالفت کرد
8. She wanted to be regarded as more than just a sex object.
[ترجمه ترگمان]می خواست او را بیشتر از یک هدف جنسی تلقی کند
[ترجمه گوگل]او می خواست به عنوان بیش از یک جنس در نظر گرفته شود
[ترجمه گوگل]او می خواست به عنوان بیش از یک جنس در نظر گرفته شود
9. The feminist preoccupation with not being seen as a sex object was another point that led to misunderstanding.
[ترجمه ترگمان]اندیشه فمینیستی که به عنوان یک شی جنسی شناخته نمی شد، نقطه دیگری بود که منجر به سو تفاهم شد
[ترجمه گوگل]نگرانی فمینیستی که به عنوان یک جنس جنسی دیده نشد، نقطه دیگری بود که منجر به سوء تفاهم شد
[ترجمه گوگل]نگرانی فمینیستی که به عنوان یک جنس جنسی دیده نشد، نقطه دیگری بود که منجر به سوء تفاهم شد
10. The essence of the denigration of women is our definition as sex object.
[ترجمه ترگمان]ماهیت تحقیر زنان تعریف ما به عنوان یک شی جنسی است
[ترجمه گوگل]ماهیت تقلید زنان تعریف ما به عنوان شی جنس است
[ترجمه گوگل]ماهیت تقلید زنان تعریف ما به عنوان شی جنس است
11. Women are still paid less than men, and they still bear the brunt of childrearing and housework. Women are portrayed in various media as sex object rather than human beings.
[ترجمه ترگمان]زنان هنوز کم تر از مردان حقوق می گیرند، و هنوز هم فشار of و کاره ای خانه را تحمل می کنند زنان به جای انسان در رسانه های مختلف به تصویر کشیده می شوند
[ترجمه گوگل]زنان هنوز هم کمتر از مردان پول می گیرند و هنوز هم بر فرزندان و کارهای خانه کار می کنند زنان در رسانه های مختلف به عنوان جنس به جای انسان به تصویر کشیده می شوند
[ترجمه گوگل]زنان هنوز هم کمتر از مردان پول می گیرند و هنوز هم بر فرزندان و کارهای خانه کار می کنند زنان در رسانه های مختلف به عنوان جنس به جای انسان به تصویر کشیده می شوند
12. She's been in a flop here and there but is considered India's thinking man's sex object.
[ترجمه ترگمان]او در اینجا و آنجا در یک شکست دیده می شود، اما به نظر می رسد که هند به موضوع سکس مرد فکر می کند
[ترجمه گوگل]او در اینجا و آنجا در فلاپ بوده است، اما جنس فکر مرد هند را در نظر گرفته است
[ترجمه گوگل]او در اینجا و آنجا در فلاپ بوده است، اما جنس فکر مرد هند را در نظر گرفته است
13. Our entire morality condemns the construction of the female as a sex object by the facial and bodily arts.
[ترجمه ترگمان]کل اخلاق ما ساخت ماده را به عنوان یک جسم جنسی از طریق هنرهای دستی و بدنی محکوم می کند
[ترجمه گوگل]کلیه اخلاق ما ساخت و ساز زن را به عنوان شی جنس توسط هنر های صورت و بدن محکوم می کند
[ترجمه گوگل]کلیه اخلاق ما ساخت و ساز زن را به عنوان شی جنس توسط هنر های صورت و بدن محکوم می کند
14. For every woman who is tired of being a sex object, there is a man who must worry about his potency.
[ترجمه ترگمان]برای هر زنی که از یک شی جنسی خسته باشد، مردی هست که باید نگران قدرت او باشد
[ترجمه گوگل]برای هر زنی که از یک جنس جنسی خسته است، یک مرد وجود دارد که باید در مورد قدرتش نگران باشد
[ترجمه گوگل]برای هر زنی که از یک جنس جنسی خسته است، یک مرد وجود دارد که باید در مورد قدرتش نگران باشد
کلمات دیگر: