کت و شلوار
tiresomely
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• tediously, monotonously, exasperatingly, annoyingly
جملات نمونه
1. On the contrary, a tiresomely active one.
[ترجمه ترگمان]برعکس، کار خسته کننده ای است
[ترجمه گوگل]برعکس، یکی از فعالان خسته کننده است
[ترجمه گوگل]برعکس، یکی از فعالان خسته کننده است
2. She is a tiresomely larger-than-life figure who drinks a lot of champagne and believes things should be done right.
[ترجمه ترگمان]او یک شخصیت بزرگ تر از زندگی است که شام پانی زیادی می نوشد و معتقد است کارها باید درست انجام شود
[ترجمه گوگل]او یک شخصیت بزرگتر از حیات است که شامپاین زیادی می نوشند و معتقد است که همه چیز باید درست انجام شود
[ترجمه گوگل]او یک شخصیت بزرگتر از حیات است که شامپاین زیادی می نوشند و معتقد است که همه چیز باید درست انجام شود
3. The passage was tiresomely padded out with references to the author's fashionable friends.
[ترجمه ترگمان]راهرو به طور خسته کننده ای با مراجع برای دوستان مد روز تزیین شده بود
[ترجمه گوگل]این قسمت با اشاره به دوستان مدرن نویسنده نوشته شده بود
[ترجمه گوگل]این قسمت با اشاره به دوستان مدرن نویسنده نوشته شده بود
4. British chancellors tiresomely wont to lecture finance ministers in mainland Europe about their superior policies.
[ترجمه ترگمان]روسای انگلیسی تا حد زیادی به وزرای دارایی در سرزمین اصلی اروپا درباره سیاست های برتر خود سخنرانی نخواهند کرد
[ترجمه گوگل]سخنگویان بریتانیا از نظر وزرای امور خارجه در مورد خط مشی های برترشان سخنرانی می کنند
[ترجمه گوگل]سخنگویان بریتانیا از نظر وزرای امور خارجه در مورد خط مشی های برترشان سخنرانی می کنند
5. The excitement over her arrival was tiresomely predictable – like flashing a shiny object at a child.
[ترجمه ترگمان]شور و هیجان ناشی از آمدن او به طور کسل کننده ای قابل پیش بینی بود
[ترجمه گوگل]هیجان بیش از ورود او، به سختی قابل پیش بینی بود - مثل شبیه سازی یک شی درخشان در یک کودک
[ترجمه گوگل]هیجان بیش از ورود او، به سختی قابل پیش بینی بود - مثل شبیه سازی یک شی درخشان در یک کودک
6. I determined they should come about as they pleased for me; and though it was a tiresomely slow process, I began to rejoice at length in a faint dawn of its progress: as I thought at first.
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسیدم که آن ها به همان اندازه که از من خوششان می آید به اینجا می آیند، و هر چند که این روند خسته کننده ای است، شروع به شادی و شادی کردم، بالاخره در آغاز یک طلوع ضعیف از پیشرفت آن شروع به شادی کردم: همان طور که اول فکر می کردم
[ترجمه گوگل]من تشخیص دادم که آنها باید برای من خوشحال شوند؛ و هرچند که این یک روند آهسته و آهسته بود، من شروع به لذت بردن در طول سپیده دم از پیشرفت آن که من در ابتدا فکر کردم
[ترجمه گوگل]من تشخیص دادم که آنها باید برای من خوشحال شوند؛ و هرچند که این یک روند آهسته و آهسته بود، من شروع به لذت بردن در طول سپیده دم از پیشرفت آن که من در ابتدا فکر کردم
7. Whatever I did, that idea would bother me: it was so tiresomely pertinacious that I resolved on requesting leave to go to Wuthering Heights, and assist in the last duties to the dead.
[ترجمه ترگمان]هر کاری که کردم، این فکر مرا ناراحت می کرد: این قدر به این نتیجه رسیده بود که من مصمم بودم از رفتن به وودرینگ هایتز و کمک به آخرین وظایف مرده خودداری کنم
[ترجمه گوگل]هر آنچه که من انجام دادم، این ایده به من خجالت زده بود، این خیلی سختگیرانه بود که من در درخواست مجوز برای رفتن به Wuthering Heights تصمیم گرفتم و در آخرین وظایفی که به مرده ها کمک کردم
[ترجمه گوگل]هر آنچه که من انجام دادم، این ایده به من خجالت زده بود، این خیلی سختگیرانه بود که من در درخواست مجوز برای رفتن به Wuthering Heights تصمیم گرفتم و در آخرین وظایفی که به مرده ها کمک کردم
کلمات دیگر: