کلمه جو
صفحه اصلی

seventh heaven


آسمان هفتم، عرش اعلا، عرش اعلا کامیابی، سعادت، خوشی کامل، بهشت برین

انگلیسی به فارسی

آسمان هفتم، عرش اعلا


کامیابی، سعادت، خوشی کامل، بهشت برین


انگلیسی به انگلیسی

• happy, blissful, on top of the world

مترادف و متضاد

extreme happiness


Synonyms: celestial throne, cloud nine, empyrean, heaven of heavens, nirvana, throne of God


جملات نمونه

1. Now that he's been promoted he's in seventh heaven.
[ترجمه ترگمان]حالا که او ترفیع گرفته، در آسمان هفتم است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او در اوج هفتم قرار گرفته است

2. She was in the seventh heaven of rapture.
[ترجمه ترگمان]او در آسمان هفتم شور و شوق بود
[ترجمه گوگل]او در بهشت ​​هفتم طغیان بود

3. Since they got married, they've been in seventh heaven.
[ترجمه ترگمان]از وقتی ازدواج کردن، در آسمان هفتم بوده اند
[ترجمه گوگل]از آنجا که ازدواج کرده اند، آنها در بهشت ​​هفتم بوده اند

4. He was in seventh heaven, so excited.
[ترجمه ترگمان]او در آسمان هفتم سیر می کرد، خیلی هیجان زده بود
[ترجمه گوگل]او در هفتم بهشت ​​بود، بنابراین هیجان زده شد

5. My good friends of masher persuasion are in seventh heaven when they have the opportunity of admiring eight pretty faces.
[ترجمه ترگمان]دوستان خوب من در masher در آسمان هفتم هستند که فرصت تحسین کردن هشت چهره زیبا را دارند
[ترجمه گوگل]دوستان خوب من از متقاعد سازی در هفتم هجدهم زمانی که فرصت دارند از هشت چهره زیبا لذت ببرند

6. But Leonora was in seventh heaven.
[ترجمه ترگمان]اما لئون ورا در آسمان هفتم بود
[ترجمه گوگل]اما لئونورا در بهشت ​​هفتم بود

7. By the sphinx, you will reach seventh heaven, Sir Robert!
[ترجمه ترگمان]در پناه این ابوالهول، تو به بهشت هفتم می رسی، سر رابرت!
[ترجمه گوگل]با اسپینکس، شما به بهشت ​​هفتم برسید، سر رابرت!

8. He was in his seventh heaven, transported with delight.
[ترجمه ترگمان]او در آسمان هفتم سیر می کرد، سرشار از شادی بود
[ترجمه گوگل]او در آسمان هفتم بود و با لذت حمل می شد

9. The little fellow was in seventh heaven, playing with the other children the beach.
[ترجمه ترگمان]مرد کوچک در آسمان هفتم بود و با بچه های دیگر ساحل بازی می کرد
[ترجمه گوگل]این شخص کوچک در بهشت ​​هفتم بود، بازی کردن با بچه های دیگر ساحل

10. The children are in the seventh heaven with their new toys.
[ترجمه ترگمان]بچه ها با اسباب بازی های جدید خود در آسمان هفتم هستند
[ترجمه گوگل]کودکان با اسباب بازی های جدید خود در آسمان هفتم قرار دارند

11. He was in his seventh heaven.
[ترجمه ترگمان]او در آسمان هفتم بود
[ترجمه گوگل]او در آسمان هفتم بود

12. If you are in seventh heaven, you are extremely happy.
[ترجمه ترگمان]اگر در آسمان هفتم باشی، خیلی خوشحال هستی
[ترجمه گوگل]اگر در بهشت ​​هفتم هستید، بسیار خوشحال خواهید شد

13. He was in the very seventh heaven of delight when she consented to be his wife.
[ترجمه ترگمان]وقتی موافقت کرد که همسرش باشد، او در آسمان هفتم غرق شادی بود
[ترجمه گوگل]وقتی او موافقت کرد که همسرش باشد، او در بهشت ​​آسمانی هفتم بود

14. Dick has been seventh heaven ever since he fell in love.
[ترجمه ترگمان]از آخرین باری که عاشق شده، دیک هفتمین بهشت است
[ترجمه گوگل]دیک تا به حال به عنوان هفتمین هجدهمین بار از زمان عشقش افتاده است

15. The kids are in seventh heaven and, frankly, I'm pretty thrilled myself.
[ترجمه ترگمان]بچه ها در آسمان هفتم هستند و رک و پوست کنده، خودم هم هیجان زده هستم
[ترجمه گوگل]بچه ها در بهشت ​​هفتم هستند و، رک و پوست کنده، من خودم خیلی هیجان زده هستم


کلمات دیگر: