کلمه جو
صفحه اصلی

permissible


معنی : مجاز، روا، رخصت دادنی
معانی دیگر : جایز، شایسته

انگلیسی به فارسی

مجاز، روا


رخصت دادنی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: permissibly (adv.)
• : تعریف: permitted; allowable.
مترادف: allowable, allowed, permitted, sanctioned
متضاد: forbidden, impermissible, prohibited
مشابه: acceptable, admissible, all right, lawful, legal, licit, OK, venial

- Having a cat in the apartment is permissible, but dogs are not allowed.
[ترجمه ترگمان] داشتن یک گربه در آپارتمان مجاز است اما سگ ها مجاز نیستند
[ترجمه گوگل] داشتن یک گربه در آپارتمان مجاز است، اما سگ اجازه ندارد
- Preventing other students from attending to the teacher is not permissible behavior.
[ترجمه ترگمان] جلوگیری از حضور سایر دانش آموزان در حضور معلم رفتار جایز نیست
[ترجمه گوگل] جلوگیری از مشارکت سایر دانشجویان از حضور در معلم، رفتار مجاز نیست

• allowed; licensed; legitimate
something that is permissible is allowed; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] مجاز - باند مجاز
[زمین شناسی] مجاز این اصطلاح برای تجهیزات و مواد منفجره مورد استفاده در معدنکاری که شرایط لازم در آزمایشات msha را کسب کرده اند بکار می رود
[ریاضیات] مجاز، بلامانع

مترادف و متضاد

Antonyms: illegal, prohibited, unpermissible


مجاز (صفت)
free, admissible, allowable, allowed, permissible, licensed, permissive, lawful, admittable, tropologic, licit, rated

روا (صفت)
free, admissible, allowable, admitted, allowed, permissible, permissive, lawful, licit

رخصت دادنی (صفت)
permissible

allowable, legal


Synonyms: acceptable, admissible, all right, approved, authorized, bearable, endorsed, kosher, lawful, legalized, legit, legitimate, licit, okay, on the up and up, permitted, proper, sanctioned, tolerable, tolerated, unforbidden, unprohibited


جملات نمونه

In this exam the use of calculators is permissible.

در این امتحان استفاده از ماشین حساب مجاز است.


is it permissible to smoke here?

آیا می‌شود در این جا سیگار کشید؟


1. is it permissible to smoke here?
آیا می شود در این جا سیگار کشید؟

2. in this exam the use of calculators is permissible
در این امتحان استفاده از ماشین حساب مجاز است.

3. It is not permissible for employers to discriminate on grounds of age.
[ترجمه ترگمان]برای کارفرمایان جایز نیست که در زمینه سن و سال تبعیض قائل شوند
[ترجمه گوگل]کارفرمایان مجاز به تبعیض بر اساس سن نیست

4. Is smoking permissible in the theatre?
[ترجمه ترگمان]آیا سیگار در تئاتر مجاز است؟
[ترجمه گوگل]آیا در تئاتر سیگار کشیدن مجاز است؟

5. Delay is not permissible, even for a single day.
[ترجمه ترگمان]تاخیر مجاز نیست، حتی برای یک روز
[ترجمه گوگل]تاخیر در روز مجاز نیست

6. Religious practices are permissible under the Constitution.
[ترجمه ترگمان]اعمال مذهبی تحت قانون اساسی مجاز است
[ترجمه گوگل]شیوه های مذهبی تحت قانون اساسی مجاز است

7. This is perfectly permissible under the new regulations.
[ترجمه ترگمان]این کاملا تحت مقررات جدید مجاز است
[ترجمه گوگل]این کاملا تحت شرایط جدید مجاز است

8. The number of permissible House terms has been a subject of bitter debate.
[ترجمه ترگمان]تعداد شرایط مجاز کاخ سفید موضوع بحث های تلخی بوده است
[ترجمه گوگل]تعدادی از اصطلاحات مجلس مجلس موضوع بحث تلخ بوده است

9. It becomes permissible to import toilers with swarthy skins who speak unintelligible languages.
[ترجمه ترگمان]وارد کردن toilers با پوست گندم گون که به زبان های نامفهوم سخن می گویند، مجاز است
[ترجمه گوگل]اجازه می دهد تا وارد کنندگان زنانی با پوسته های شیک که زبان های ناخوشایند را می گویند اجازه داده شود

10. If reference to the Parliamentary proceedings is not permissible, what is the true construction of the statutory provisions?
[ترجمه ترگمان]اگر ارجاع به روند پارلمانی مجاز نیست، ساخت واقعی مقررات قانونی چیست؟
[ترجمه گوگل]اگر مراجعه به پرونده مجلس مجاز نیست، ساختن واقعی مقررات قانونی چیست؟

11. When it is permissible, according to the rubrics, these parts may be delegated to others.
[ترجمه ترگمان]وقتی که مجاز باشد، این بخش ها ممکن است به دیگران محول شوند
[ترجمه گوگل]هنگامی که مجاز است، بر اساس بخش، این قطعات ممکن است به دیگران منتقل شود

12. The use of racial preferences is not permissible under the new law.
[ترجمه ترگمان]استفاده از اولویت های نژادی تحت قانون جدید مجاز نیست
[ترجمه گوگل]استفاده از تنظیمات نژادی تحت قانون جدید مجاز نیست

13. It is permissible, even desirable, to edit and rephrase the statement so that it is clear and well structured.
[ترجمه ترگمان]آن مجاز، حتی مطلوب، برای ویرایش و تایید بیانیه است به طوری که واضح و ساختار بندی شده باشد
[ترجمه گوگل]مجاز، حتی مطلوب است، برای اصلاح و تغییر عبارت بیانیه به طوری که آن روشن است و به خوبی ساختار یافته است

14. Now, it is permissible to wear all kinds of shades, according to your clothes as well as your personal colouring.
[ترجمه ترگمان]اکنون، با توجه به لباس و رنگ شخصی خود، پوشیدن تمام انواع رنگ ها مجاز است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، با توجه به لباس شما و همچنین رنگ شخصی شما، می توان تمام سایه ها را پوشید

15. As democracy is, at present, the only permissible political rhetoric, the ruling class duly speaks its language.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که دموکراسی در حال حاضر تنها لفاظی سیاسی مجاز است، طبقه حاکم به موقع به زبان خود سخن می گوید
[ترجمه گوگل]همانطور که دموکراسی در حال حاضر تنها سخنرانی سیاسی مجاز است، طبقه حاکم به زبان خود صحیح صحبت می کند

پیشنهاد کاربران

قابل قبول، رضایت بخش

توجه: به هیچ عنوان معنی رضایت بخش و قابل قبول نمی دهد، لطفا اطلاعات غلط ارسال نکنید. معنی مجاز را دارد، یعنی چیزی که هیچ قاعده و قانونی را نقض نمی کند بنابراین ملاحظه می کنید که یک اگر چیزی مجاز باشد می تواندهمچنان رضایت بخش یا قابل قبول نباشد

permissible ( adj ) = acceptable ( adj )
به معناهای: قابل قبول، مجاز، پذیرفتنی

مجاز

# Smoking is not permissible in this place
# Permissible level for vehicle exhaust emissions
# In this exam the use of calculators is permissible

در کتاب essential words for the tofel این کلمه مترادف با واژه acceptable آمده و "خوشایند" ترجمه شده!!!!!


کلمات دیگر: