پسرفت گام به گام، خاتمه ی مرحله دار، پایان تدریجی، تدریجا متوقف کردن کار یا تولید، توقف کار یافراوری بطور مرحله ای، (به تدریج) پایان یافتن، (گام به گام) تمام شدن، (مرحله به مرحله) خاتمه یافتن
phaseout
پسرفت گام به گام، خاتمه ی مرحله دار، پایان تدریجی، تدریجا متوقف کردن کار یا تولید، توقف کار یافراوری بطور مرحله ای، (به تدریج) پایان یافتن، (گام به گام) تمام شدن، (مرحله به مرحله) خاتمه یافتن
انگلیسی به فارسی
تدریجا متوقف کردن کار یا تولید، توقف کار یافراوری بطور مرحله ای
از بین بردن، تدریجا متوقف کردن کار یا تولید، توقف کار یا فراوری بطور مرحلهای
انگلیسی به انگلیسی
• cancel gradually, terminate by stages
gradual termination, stage-oriented cancellation
gradually cancel, cancel in stages
a phase-out is the process of gradually stopping an action or ending a situation.
gradual termination, stage-oriented cancellation
gradually cancel, cancel in stages
a phase-out is the process of gradually stopping an action or ending a situation.
دیکشنری تخصصی
[برق و الکترونیک] توقف یا عدم پیشرفت پروژه یا عملیات اصلی بر اساس زمان بندی مرحله ای
جملات نمونه
1. the phaseout of the company's operations in kerman
خاتمه ی زمان بندی شده ی فعالیت های شرکت در کرمان
2. The Nordic countries suggested instead a phase-out of such dumping by 1990.
[ترجمه ترگمان]کشورهای اسکاندیناوی به جای این که در سال ۱۹۹۰ چنین dumping را کاهش دهند، پیشنهاد کردند که این روند کاهش یابد
[ترجمه گوگل]کشورهای شمال اروپا پیشنهاد دادند تا سالیان سال به این مرحله از تخریب بپردازند
[ترجمه گوگل]کشورهای شمال اروپا پیشنهاد دادند تا سالیان سال به این مرحله از تخریب بپردازند
3. With a phaseout or not, extending subsidies is just more of the same.
[ترجمه ترگمان]با یک phaseout یا نبودن، گسترش یارانه ها به همان اندازه است
[ترجمه گوگل]با تکمیل کردن یا نکردن، افزایش یارانه ها بیشتر از یکسان است
[ترجمه گوگل]با تکمیل کردن یا نکردن، افزایش یارانه ها بیشتر از یکسان است
4. It would far eclipse the nuclear phaseout in places like Germany and Japan.
[ترجمه ترگمان]آن در مکان هایی مانند آلمان و ژاپن، the هسته ای را تحت الشعاع قرار می دهد
[ترجمه گوگل]این امر به مراتب بیشتر از اتمام خاتمه هسته ای در مکان هایی مانند آلمان و ژاپن است
[ترجمه گوگل]این امر به مراتب بیشتر از اتمام خاتمه هسته ای در مکان هایی مانند آلمان و ژاپن است
5. The Green and main opposition Socialist parties are pushing for a gradual phaseout.
[ترجمه ترگمان]احزاب سبز مخالف و اصلی احزاب سوسیالیست طرفدار اصلاحات تدریجی هستند
[ترجمه گوگل]احزاب سوسیالیست اپوزیسیون سبز و اصلی مخالف تدابیر تدریجی هستند
[ترجمه گوگل]احزاب سوسیالیست اپوزیسیون سبز و اصلی مخالف تدابیر تدریجی هستند
6. But many high-income taxpayers will be affected by the revival of the personal-exemption phaseout, or PEP.
[ترجمه ترگمان]اما بسیاری از مالیات دهندگان با درآمد بالا تحت تاثیر احیای مجدد معافیت شخصی و یا PEP قرار خواهند گرفت
[ترجمه گوگل]اما بسیاری از مالیات دهندگان با درآمد بالا تحت تأیید احیای فسخ شدن معافیت شخصی یا PEP قرار خواهند گرفت
[ترجمه گوگل]اما بسیاری از مالیات دهندگان با درآمد بالا تحت تأیید احیای فسخ شدن معافیت شخصی یا PEP قرار خواهند گرفت
7. Europe is deeply divided over nuclear power, with Germany announcing a phaseout of its plants following the Fukushima accident.
[ترجمه ترگمان]اروپا به شدت به قدرت هسته ای تقسیم شده است و آلمان در پی حادثه فوکوشیما a از نیروگاه های خود را اعلام می کند
[ترجمه گوگل]اروپا عمیقا بر نیروگاه هسته ای تقسیم شده است، آلمان اعلام کرد که پس از حادثه فوکوشیما، از کارخانه های تولید برق دور خواهد شد
[ترجمه گوگل]اروپا عمیقا بر نیروگاه هسته ای تقسیم شده است، آلمان اعلام کرد که پس از حادثه فوکوشیما، از کارخانه های تولید برق دور خواهد شد
8. The government will phase out an advertising campaign.
[ترجمه ترگمان]دولت یک کمپین تبلیغاتی را آغاز خواهد کرد
[ترجمه گوگل]دولت کمپین تبلیغاتی را به مرحله اجرا در خواهد آورد
[ترجمه گوگل]دولت کمپین تبلیغاتی را به مرحله اجرا در خواهد آورد
9. The company is uncertain whether it will phase out its current T805-based GigaCubes just yet.
[ترجمه ترگمان]این شرکت مطمئن نیست که آیا این شرکت GigaCubes فعلی خود را درست انجام خواهد داد یا نه
[ترجمه گوگل]این شرکت مطمئن نیست که آیا GigaCubes مبتنی بر T805 فعلی خود را به طور کامل حذف خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این شرکت مطمئن نیست که آیا GigaCubes مبتنی بر T805 فعلی خود را به طور کامل حذف خواهد کرد
10. Digital Equipment Corp is to phase out its Boston manufacturing facility, where about 190 people are employed making cables for computers.
[ترجمه ترگمان]شرکت تجهیزات دیجیتال قرار است تا مرکز تولید بوستون را پیاده کند که در آن ۱۹۰ نفر مشغول ساخت کابل های کامپیوتر هستند
[ترجمه گوگل]تجهیزات دیجیتال Corp این است که فاز کارخانه تولید بوستون خود را که حدود 190 نفر کار می کنند برای ساخت کابل برای رایانه ها نابود کنند
[ترجمه گوگل]تجهیزات دیجیتال Corp این است که فاز کارخانه تولید بوستون خود را که حدود 190 نفر کار می کنند برای ساخت کابل برای رایانه ها نابود کنند
11. And the Republicans also plan to phase out Medicare entirely, replacing it with a kind of fixed-sum voucher system. sentence dictionary
[ترجمه ترگمان]و جمهوری خواهان نیز قصد دارند بیمه مراقبت های پزشکی را به طور کامل حذف کنند و آن را با یک سیستم ثبت پول ثابت جایگزین کنند فرهنگ لغت
[ترجمه گوگل]جمهوری خواهان همچنین قصد دارند تا مدکر را به طور کامل از بین ببرند، و جایگزین آن با یک سیستم کوپن ثابت می شود فرهنگ لغت جمله
[ترجمه گوگل]جمهوری خواهان همچنین قصد دارند تا مدکر را به طور کامل از بین ببرند، و جایگزین آن با یک سیستم کوپن ثابت می شود فرهنگ لغت جمله
12. The ministers also agreed to phase out 85% of production of these chemicals by 199
[ترجمه ترگمان]همچنین وزرا با ۸۵ درصد تولید این مواد شیمیایی با ۱۹۹ درصد موافقت کردند
[ترجمه گوگل]وزیران همچنین موافقت کردند که 85 درصد تولید این مواد شیمیایی را با 199 درصد کاهش دهند
[ترجمه گوگل]وزیران همچنین موافقت کردند که 85 درصد تولید این مواد شیمیایی را با 199 درصد کاهش دهند
13. Proposed changes would phase out that support system, but guarantee farmers a gradually dwindling subsidy payment over the next seven years.
[ترجمه ترگمان]تغییرات پیشنهادی این سیستم پشتیبانی را تغییر خواهد داد، اما تضمین پرداخت تدریجی یارانه را در عرض هفت سال آینده تضمین خواهد کرد
[ترجمه گوگل]تغییرات پیشنهادی این سیستم پشتیبانی را از بین می برد، اما تضمین پرداخت یارانه ها را برای کشاورزان در هفت سال آینده تضمین می کند
[ترجمه گوگل]تغییرات پیشنهادی این سیستم پشتیبانی را از بین می برد، اما تضمین پرداخت یارانه ها را برای کشاورزان در هفت سال آینده تضمین می کند
14. Gradually you should be able to phase out the tangible reinforcers when tantrums are no longer a major part of her repertoire.
[ترجمه ترگمان]به تدریج شما باید بتوانید the ملموسی را که دیگر یک بخش اصلی از مجموعه او نیست، از بین ببرید
[ترجمه گوگل]به تدریج شما باید قادر به فشرده کردن تقویت های ملموس باشید زمانی که تانتوم بیشتر قسمت عمده ای از رپرتویور آن نیست
[ترجمه گوگل]به تدریج شما باید قادر به فشرده کردن تقویت های ملموس باشید زمانی که تانتوم بیشتر قسمت عمده ای از رپرتویور آن نیست
15. To phase out zoos and, where appropriate, support conservation centres.
[ترجمه ترگمان]برای بیرون رفتن از باغ وحش ها و در صورت مناسب، از مراکز نگهداری پشتیبان نیز استفاده کنید
[ترجمه گوگل]برای از بین بردن باغ وحش و، در صورت لزوم، از مراکز حفاظت حمایت کنید
[ترجمه گوگل]برای از بین بردن باغ وحش و، در صورت لزوم، از مراکز حفاظت حمایت کنید
16. The 1978-Labour government tried to phase out these beds, but under the 1980 Health Service Act they were extended.
[ترجمه ترگمان]ا-- ۱۹۷۸ - دولت کارگر سعی کرد تا این رختخواب ها را حذف کند، اما تحت قانون خدمات بهداشتی ۱۹۸۰، آن ها تمدید شدند
[ترجمه گوگل]دولت 1978-Labor تلاش کرد تا این تخت ها را به طور فزاینده ای حذف کند اما تحت قانون خدمات سالمت 1980 آنها گسترش یافت
[ترجمه گوگل]دولت 1978-Labor تلاش کرد تا این تخت ها را به طور فزاینده ای حذف کند اما تحت قانون خدمات سالمت 1980 آنها گسترش یافت
17. The proposal to phase out the sugar program emerged Tuesday as a compromise between Rep.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد حذف برنامه شکر روز سه شنبه به عنوان مصالحه بین نماینده مجلس مطرح شد
[ترجمه گوگل]پیشنهاد برای پایان دادن به برنامه شکر سه شنبه به عنوان یک سازش بین Rep
[ترجمه گوگل]پیشنهاد برای پایان دادن به برنامه شکر سه شنبه به عنوان یک سازش بین Rep
18. It will take many years to phase out existing cars that run on high octane leaded petrol.
[ترجمه ترگمان]این کار سال ها طول می کشد تا اتومبیل های موجود بنزین با اکتان بالا را حذف کنند
[ترجمه گوگل]چند سال است که فاز ماشین های موجود را که در بنزین سرب استوانه ای با سرعت بالا کار می کنند، اتخاذ می کنند
[ترجمه گوگل]چند سال است که فاز ماشین های موجود را که در بنزین سرب استوانه ای با سرعت بالا کار می کنند، اتخاذ می کنند
19. Start to phase out nuclear fission power stations, which are prohibitively expensive and potentially hazardous.
[ترجمه ترگمان]شروع به بیرون کردن نیروگاه های هسته ای شکافت هسته ای، که بسیار گران بوده و به طور بالقوه خطرناک هستند
[ترجمه گوگل]شروع به فاز کردن نیروگاه های تقسیم هسته ای، که به طور قابل توجهی گران و به طور بالقوه خطرناک هستند
[ترجمه گوگل]شروع به فاز کردن نیروگاه های تقسیم هسته ای، که به طور قابل توجهی گران و به طور بالقوه خطرناک هستند
20. The recycling aluminum industry shall phase out coal fired reverberatory and other reverberatories under 4 tons and crucible furnaces are prohibited to smelt recycling aluminum alloy.
[ترجمه ترگمان]صنعت آلومینیوم بازیافت باید coal اخراج شده و reverberatories های دیگر زیر ۴ تن و کوره ها را در کوره ذوب آلیاژ آلومینیوم ممنوع کنند
[ترجمه گوگل]صنعت آلومینیوم بازیافت باید فورا از زغالسنگ بازدارنده و دیگر محصولات بازدارنده زیر 4 تن استفاده کند و کوره های بتونی ممنوع است که آلیاژ آلومینیوم را بازیافت کنند
[ترجمه گوگل]صنعت آلومینیوم بازیافت باید فورا از زغالسنگ بازدارنده و دیگر محصولات بازدارنده زیر 4 تن استفاده کند و کوره های بتونی ممنوع است که آلیاژ آلومینیوم را بازیافت کنند
21. GM is still expected to phase out or sell most of its other poorly performing brands, including Pontiac, Saab, and Saturn.
[ترجمه ترگمان]جی ام هنوز انتظار می رود که اغلب مارک های تجاری ضعیف دیگر خود را به فروش برساند یا فروش کند، از جمله Pontiac، صعب و زحل
[ترجمه گوگل]همچنان انتظار میرود که GM همچنان از بسیاری مارک های ضعیف مانند Pontiac، Saab و Saturn استفاده کند
[ترجمه گوگل]همچنان انتظار میرود که GM همچنان از بسیاری مارک های ضعیف مانند Pontiac، Saab و Saturn استفاده کند
22. Allowing insurance companies to phase out the geographical restrictions on the establishment of domestic branches.
[ترجمه ترگمان]اجازه دادن به شرکت های بیمه برای خروج از محدودیت های جغرافیایی در تاسیس شعبه های داخلی
[ترجمه گوگل]اجازه دادن به شرکت های بیمه برای از بین بردن محدودیت های جغرافیایی در ایجاد شاخه های داخلی
[ترجمه گوگل]اجازه دادن به شرکت های بیمه برای از بین بردن محدودیت های جغرافیایی در ایجاد شاخه های داخلی
the phaseout of the company's operations in Kerman
خاتمهی زمانبندیشدهی فعالیتهای شرکت در کرمان
پیشنهاد کاربران
حذف یا توقف استفاده از چیزی به تدریج یا طی مراحلی.
توقف تدریجی، برچیدن مرحله به مرحله، لغو یا فسخ تدریجی
به تدریج متوقف کردن
از رده خارج کردن
خاتمه دادن
برداشتن
برداشتن
کنار گذاشتن
به تدریج از دور خارج کردن، به مرور متوقف کردن، به مرور کنار گذاشتن
از رده خارج کردن/شدن
منسوخ کردن/شدن
منسوخ کردن/شدن
ناپدید شدن
کلمات دیگر: