کلمه جو
صفحه اصلی

perturbation


معنی : انحراف، اشفتگی، تشویش، اختلال
معانی دیگر : نگران، دلواپس، پریشانی، دلپریشی، اضطراب، در هم ریختگی، نابسامانی، اغتشاش، نگران سازی، دلواپس سازی، (نجوم) پرگاره پریشی، نابسامانی مداری، پریشندگی

انگلیسی به فارسی

اشفتگی، تشویش


اشفتگی، انحراف، اختلال


آشفتگی، اختلال، انحراف، اشفتگی، تشویش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the act of perturbing, or the condition of being perturbed.
متضاد: composure
مشابه: consternation, nerve, upset

• worry, concern, alarm; agitation, disturbance, agitation; bewilderment, act of perplexing
perturbation is anxiety and worry; a formal word.
perturbations are small changes in something that is mostly regular, such as a movement or a force; a technical use.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] اختلال
[عمران و معماری] آشفتگی
[برق و الکترونیک] اختلال تغییری در سیستم شناخته شده . - اختلال
[ریاضیات] اختلال
[آمار] پَرشیدگی

مترادف و متضاد

انحراف (اسم)
aberrance, deviation, deflection, departure, aberration, perversion, deviance, inclination, leaning, trepan, perturbation, digression, skew, offset, slope, leeway, corruption, deflexion, refraction, fall-off, detour, deviancy, invert, perversity, yaw

اشفتگی (اسم)
turmoil, agitation, turbulence, chaos, perturbation, disorder, unrest, consternation, rummage, disorderliness, disquietude, inquietude, hullabaloo, tumble, turbulency, nonplus, garboil, tanglement, topsy-turvydom

تشویش (اسم)
phobia, perturbation, anxiety, disquietude, inquietude

اختلال (اسم)
derangement, tribulation, perturbation, disorder, disturbance, noise, disorderliness, kettle of fish

جملات نمونه

1. she was in great perturbation of mind
دچار اغتشاش شدید فکری بود.

2. This message caused perturbation in the Middle East Headquarters.
[ترجمه ترگمان]این پیام باعث ایجاد اختلال در دفاتر مرکزی خاور میانه شده است
[ترجمه گوگل]این پیام موجب اختلال در ستاد خاورمیانه شد

3. But Atkins's introduction and chapters on operators, perturbation theory and group theory are enjoyable.
[ترجمه ترگمان]اما معرفی Atkins و فصل های مربوط به اپراتورها، تیوری اغتشاش و تئوری گروهی لذت بخش هستند
[ترجمه گوگل]اما مقدمه و فصل های اتکینز در مورد اپراتورها، تئوری وقوع و نظریه گروه ها لذت بخش هستند

4. Perhaps the re-adoption of Augustus had triggered more perturbation and he feared to sleep.
[ترجمه ترگمان]شاید پذیرش مجدد آوگوستوس باعث آشفتگی بیشتری شده بود و از خوابیدن می ترسید
[ترجمه گوگل]شاید تصدیق دوباره آگوستوس موجب بروز بیشتر اختلال و ترس از خواب شد

5. I am also happy to say that the perturbation maneuver has been successfully completed.
[ترجمه ترگمان]همچنین خوشحالم که بگویم این حرکت آشفتگی با موفقیت کامل شده است
[ترجمه گوگل]من نیز خوشحالم که می گویم مانور آشفته با موفقیت انجام شده است

6. The resulting formulae of the above perturbation operation are higher - order upwind and central PFV schemes.
[ترجمه ترگمان]The حاصل از عملیات آشفتگی بالا upwind - و طرح های PFV مرکزی هستند
[ترجمه گوگل]فرمول های حاصل از عملیات مربوط به وقوع بالا، برآمد بالا و برنامه های مرکزی PFV هستند

7. The perturbation growth rate, critical wave number and critical Reynolds number are affected by thermal non - equilibrium effect .
[ترجمه ترگمان]نرخ رشد آشفتگی، عدد موج بحرانی و عدد رینولدز بحرانی تحت تاثیر اثر non گرمایی قرار دارند
[ترجمه گوگل]نرخ رشد اختلال، تعداد موج بحرانی و تعداد رینولدز بحرانی تحت تأثیر تأثیر غیرقابل تعادل حرارتی قرار دارند

8. In this paper, the approximate perturbation range of the state matrix of a linear time-invariant system is given, keeping the system controllability invariant.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، محدوده اغتشاش تقریبی ماتریس حالت یک سیستم خطی با زمان خطی داده می شود که کنترل آن را ثابت نگه می دارد
[ترجمه گوگل]در این مقاله محدوده تقارن تقریبی ماتریس حالت یک سیستم غیر خطی خطی داده شده است، که مانع از کنترل بودن سیستم می شود

9. The equations defining the zero - order perturbation simply govern the static solution.
[ترجمه ترگمان]معادله تعریف اغتشاش مرتبه صفر به سادگی بر راه حل ثابت حاکم است
[ترجمه گوگل]معادلات تعریف کننده اختلال صفر به سادگی راه حل ایستا را کنترل می کنند

10. With application of perturbation technique, a perturbation stochastic element-free Galerkin method (PSEFGM) in probabilistic structural analysis is constructed.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از تکنیک اغتشاش، روش Galerkin perturbation برای آنالیز ساختاری احتمالاتی ایجاد شده است
[ترجمه گوگل]با استفاده از تکنیک تحرک، یک روش Galerkin بدون عنصر تصادفی متضاد (PSEFGM) در تحلیل ساختاری احتمالی ایجاد می شود

11. Thirdly, a dual-mode dual-band bandpass filter with rectangular-loop perturbation and stacked structure is presented.
[ترجمه ترگمان]سوم، یک فیلتر دوگانه دوگانه دوگانه با فرکانس دوگانه با اغتشاش در حلقه مستطیلی و ساختار انباشته ارایه شده است
[ترجمه گوگل]ثالثا، یک فیلتر دوزبانه دوبعدی دوبعدی با زوایای مستطیل شکل و ساختار انباشته ارائه شده است

12. With the time-dependent perturbation theory, the dynamics of a two-level system coupled to an Bose field is revisited.
[ترجمه ترگمان]با تیوری اغتشاش وابسته به زمان، پویایی یک سیستم دو سطحی کوپل شده به میدان Bose بازبینی شده است
[ترجمه گوگل]با تئوری وقفه وابسته به زمان، پویایی یک سیستم دو سطحه به میدان بوز بازمیگردد

13. Convergence rate of moments for stochastic perturbation gradient approximation.
[ترجمه ترگمان]میزان هم گرایی زمان برای تخمین گرادیان اغتشاش اتفاقی
[ترجمه گوگل]نرخ همگرایی لحظه ها برای تقریب شیب تصادفی

14. An improved algorithm for zeroth order perturbation solution is presented.
[ترجمه ترگمان]یک الگوریتم بهبود یافته برای حل اغتشاش مرتبه zeroth ارائه شده است
[ترجمه گوگل]الگوریتم بهبود یافته برای راه حل اختلال نظم زرد ارائه شده است

15. Physics Astronomy To cause perturbation, as of a celestial orbit.
[ترجمه ترگمان]ستاره شناسی برای ایجاد اختلال، به عنوان یک مدار آسمانی
[ترجمه گوگل]فیزیک نجوم برای ایجاد اختلال، به عنوان یک مدار آسمانی

Overcome by perturbation, she contemplated suicide.

از شدت پریشانی می‌خواست دست به خودکشی بزند.


the perturbations of the period of revolution

اغتشاشات دوران انقلاب


She was in great perturbation of mind.

دچار اغتشاش شدید فکری بود.


پیشنهاد کاربران

برهم خوردن ( مثلا تعادل )

انحراف

برهم خوردگی

املای فارسی : پرتِربِیشِن

نوسان

تضاد

آشفتگی، تشویش، پریشانی، نگرانی

( Longman )
تغییر کوچک در اندازه ، حرکت ، کیفیت. . . . .

مثال :
Climatic perturbation


کلمات دیگر: