• a curtained window, door, or other opening has a curtain hanging across it.
curtained
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. The room was curtained off by red drapes.
[ترجمه ترگمان]اتاق با پرده های سرخ پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]اتاق پرده های قرمز پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]اتاق پرده های قرمز پوشیده شده بود
2. A corner of the room was curtained off.
[ترجمه ترگمان]در گوشه ای از اتاق پرده کشیده بود
[ترجمه گوگل]گوشه ای از اتاق پرده پوشیده بود
[ترجمه گوگل]گوشه ای از اتاق پرده پوشیده بود
3. Part of the bedroom has been curtained off.
[ترجمه ترگمان]قسمتی از اتاق خواب پرده از پرده برداشته است
[ترجمه گوگل]بخشی از اتاق خواب خاموش شده است
[ترجمه گوگل]بخشی از اتاق خواب خاموش شده است
4. The bed was in a corner, curtained off from the rest of the room.
[ترجمه ترگمان]تخت در گوشه ای قرار داشت و از بقیه اتاق جدا شده بود
[ترجمه گوگل]تخت در گوشه ای قرار داشت که از بقیه اتاق خالی شده بود
[ترجمه گوگل]تخت در گوشه ای قرار داشت که از بقیه اتاق خالی شده بود
5. The drizzling rain curtained the beautiful lake.
[ترجمه ترگمان]باران ریز باران، دریاچه زیبا را پوشانده بود
[ترجمه گوگل]باران برف زده دریاچه زیبا
[ترجمه گوگل]باران برف زده دریاچه زیبا
6. She found the curtained casement flung open to let in a stream of sunlight and fresh air.
[ترجمه ترگمان]پنجره را باز کرد و پنجره را باز کرد تا نور خورشید و هوای تازه را از آن بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]او کشف کرد که یک جعبه پرده ای باز می شود تا در جریان نور خورشید و هوا تازه بماند
[ترجمه گوگل]او کشف کرد که یک جعبه پرده ای باز می شود تا در جریان نور خورشید و هوا تازه بماند
7. Behind him, the windows were curtained with white cotton, receding on a brass bar into the corner.
[ترجمه ترگمان]پشت سر او، پنجره ها از کتان سفید پوشیده شده بودند و روی میله برنجی در گوشه اتاق جمع شده بودند
[ترجمه گوگل]پشت او، پنجره ها با پنبه سفید پوشیده شده بود، به سمت گوشه ی برنجی می افتاد
[ترجمه گوگل]پشت او، پنجره ها با پنبه سفید پوشیده شده بود، به سمت گوشه ی برنجی می افتاد
8. The windows were curtained in heavy velvet.
[ترجمه ترگمان]پنجره ها با پرده های مخملی پوشیده شده بودند
[ترجمه گوگل]پنجره ها در مخملی سنگین پوشیده شده بودند
[ترجمه گوگل]پنجره ها در مخملی سنگین پوشیده شده بودند
9. He'd expected a clandestine rendezvous - curtained windows, locked doors - not a gypsy encampment.
[ترجمه ترگمان]او انتظار داشت که یک قرار ملاقات مخفی با پرده های مخملی، دره ای بسته، نه یک اردوگاه کولی
[ترجمه گوگل]او انتظار داشت که یک پنجره مخفیانه - پنجره های پرده ای، درهای قفل شده - و نه یک مکان کولی
[ترجمه گوگل]او انتظار داشت که یک پنجره مخفیانه - پنجره های پرده ای، درهای قفل شده - و نه یک مکان کولی
10. The seaman reappeared from behind the curtained off bunk section of the cabin.
[ترجمه ترگمان]ملوان از پشت پرده خوابگاه بیرون آمد
[ترجمه گوگل]دریانورد از قسمت پشتی بخش خالی از کابین ظاهر شد
[ترجمه گوگل]دریانورد از قسمت پشتی بخش خالی از کابین ظاهر شد
11. He hangs it out of sight, through a curtained doorway next to the bar.
[ترجمه ترگمان]او آن را از نظر پنهان می کند، از میان پرده نازکی که کنار بار قرار دارد
[ترجمه گوگل]او از دید خارج از محوطه پرده ای کنار نوار است
[ترجمه گوگل]او از دید خارج از محوطه پرده ای کنار نوار است
12. The occasional curtained litter or rickshaw sheltered its rich occupant from the sun as he or she ventured out on some errand.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات گاری که با پرده های ضخیم پوشیده شده بود و اسب rich از آفتاب در آن پناه می برد، از آفتاب بیرون آمده بود
[ترجمه گوگل]حشرات گاه و بی گاه پرده یا ریکشا از مسافر غنی خود از خورشید محافظت می کند، زیرا او در برخی مواقع از آن استفاده می کند
[ترجمه گوگل]حشرات گاه و بی گاه پرده یا ریکشا از مسافر غنی خود از خورشید محافظت می کند، زیرا او در برخی مواقع از آن استفاده می کند
13. It was dark, heavily curtained in black velveteen, with a mustiness in the air.
[ترجمه ترگمان]پرده سیاه و ضخیمی از مخمل سیاه در هوا بود
[ترجمه گوگل]این تاریک بود، به شدت در مدفن سیاه پوشانده شده بود، و در هوا خلط شده بود
[ترجمه گوگل]این تاریک بود، به شدت در مدفن سیاه پوشانده شده بود، و در هوا خلط شده بود
14. She woke in the pitch darkness of the curtained bed with the suddenness of one called.
[ترجمه ترگمان]او در تاریکی فرو رفت و با حرکت ناگهانی کسی که اسمش را گذاشته بود، از خواب بیدار شد
[ترجمه گوگل]او ناگهان یک نفر را که نامیده می شد، در تاریکی حیاط تخت خواب فرو برد
[ترجمه گوگل]او ناگهان یک نفر را که نامیده می شد، در تاریکی حیاط تخت خواب فرو برد
کلمات دیگر: