خسیسانه ,خست میز
curmudgeonly
خسیسانه ,خست میز
انگلیسی به انگلیسی
• stingy, unpleasant, bad-tempered
جملات نمونه
1. But the victims are not limited to curmudgeonly right-wingers.
[ترجمه ترگمان]اما قربانیان به افراد جناح راست محدود نمی شوند
[ترجمه گوگل]اما قربانیان محدود به قاچاقچیان راست دست نیستند
[ترجمه گوگل]اما قربانیان محدود به قاچاقچیان راست دست نیستند
2. It feels a bit curmudgeonly to suggest that these happy Asian trends should be greeted with skepticism.
[ترجمه ترگمان]کمی curmudgeonly به نظر می رسد که نشان می دهد این گرایش ها شاد آسیایی باید با شک و تردید روبه رو شوند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که به نظر می رسد که این گرایش های آسیایی شاد با شک و تردید درگیر است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که به نظر می رسد که این گرایش های آسیایی شاد با شک و تردید درگیر است
3. He is the most curmudgeonly character in a star-studded Disney menagerie that includes Mickey and Minnie Mouse, Goofy and Pluto.
[ترجمه ترگمان]او most شخصیت در باغ وحش دیزنی است که شامل میکی ماوس و مینی موس، Goofy و پلوتو می شود
[ترجمه گوگل]او شخصیت تیزهوش ترین در یک ستاره پر جنب و جوش دامن دار دیزنی است که شامل میکی و مینی ماوس، Goofy و پلوتون است
[ترجمه گوگل]او شخصیت تیزهوش ترین در یک ستاره پر جنب و جوش دامن دار دیزنی است که شامل میکی و مینی ماوس، Goofy و پلوتون است
4. He displayed a curmudgeonly unwillingness to accept the voters' verdict.
[ترجمه ترگمان]او عدم تمایل شدید به پذیرش رای دهندگان را به نمایش گذاشت
[ترجمه گوگل]او ظاهرا تمایلی به پذیرش حکم رای دهندگان نداشته است
[ترجمه گوگل]او ظاهرا تمایلی به پذیرش حکم رای دهندگان نداشته است
5. So I told Jackson that for all his curmudgeonly talk about despising the All-Star weekend that he was right in tune with its spirit: fun and entertainment.
[ترجمه ترگمان]بنابراین به جکسون گفتم که برای همه curmudgeonly درباره خوار شمردن تعطیلات آخر هفته، که او درست با روح خودش درست است، صحبت می کند: سرگرمی و سرگرمی
[ترجمه گوگل]بنابراین من به جکسون گفتم که برای تمام سخنرانی هایش در مورد نومیدی از تعطیلات آخر هفته همه ستاره ها که او درست با روحیه اش سرگرم کننده و سرگرم کننده بود صحبت کرد
[ترجمه گوگل]بنابراین من به جکسون گفتم که برای تمام سخنرانی هایش در مورد نومیدی از تعطیلات آخر هفته همه ستاره ها که او درست با روحیه اش سرگرم کننده و سرگرم کننده بود صحبت کرد
6. There's the cliche of the curmudgeonly comic – grouchy, aloof, a bit passive aggressive – and there's the one who can't switch off[Sentence dictionary], and craves laughter like you or I need oxygen.
[ترجمه ترگمان]این کلیشه از غر غر غر غر، کناره گیری، کمی مهاجم منفعل است - و کسی است که نمی تواند [ فرهنگ لغت حکم ] را خاموش کند و مشتاق خنده مانند شما یا من به اکسیژن است
[ترجمه گوگل]کلاهبرداری از کمیک کمونیستی - جادویی، بی نظیر، تهاجمی غیرفعال - وجود دارد و کسی که نمیتواند [فرهنگ لغت حکم] را خاموش کند و تمایل به خنده مانند شما یا نیاز به اکسیژن دارد
[ترجمه گوگل]کلاهبرداری از کمیک کمونیستی - جادویی، بی نظیر، تهاجمی غیرفعال - وجود دارد و کسی که نمیتواند [فرهنگ لغت حکم] را خاموش کند و تمایل به خنده مانند شما یا نیاز به اکسیژن دارد
7. For the more curmudgeonly sort of older manager, the current recession is the joyful equivalent of hiding an alarm clock in a sleeping teenager's bedroom.
[ترجمه ترگمان]برای هر مدیر قدیمی تر، رکود اقتصادی کنونی برابر پنهان کردن ساعت زنگدار در اتاق خواب یک نوجوان خفته است
[ترجمه گوگل]برای مدرنتر از مدیران قدیمی تر، رکود فعلی معادل شادی از پنهان کردن یک ساعت زنگ دار در اتاق خواب نوجوان است
[ترجمه گوگل]برای مدرنتر از مدیران قدیمی تر، رکود فعلی معادل شادی از پنهان کردن یک ساعت زنگ دار در اتاق خواب نوجوان است
8. "A Christmas Carol" is the tale of curmudgeonly miser Ebenezer Scrooge.
[ترجمه ترگمان]\"سرود کریسمس\" داستان of خسیس Ebenezer scrooge است
[ترجمه گوگل]'کریسمس کارول' داستان غم انگیز مبهم Ebenezer Scrooge است
[ترجمه گوگل]'کریسمس کارول' داستان غم انگیز مبهم Ebenezer Scrooge است
9. Only Humphrey Bogart, in his later years, could bring the right sort of edge to this amoral, curmudgeonly character.
[ترجمه ترگمان]تنها هم فری تز که در سال های اخیر می توانست از این اخلاق خاص و curmudgeonly خلاص شود
[ترجمه گوگل]فقط هامفری بوگارت، در سال های بعدش، می تواند درست را به این شخصیت عاملی و مضحک تبدیل کند
[ترجمه گوگل]فقط هامفری بوگارت، در سال های بعدش، می تواند درست را به این شخصیت عاملی و مضحک تبدیل کند
10. The actor Walter Matthau, best known for playing crumpled, curmudgeonly characters on screen, has died aged 7
[ترجمه ترگمان]والتر Matthau که بیشتر به خاطر بازی کردن شخصیت های crumpled و curmudgeonly شناخته می شود، در سن ۷ سالگی درگذشت
[ترجمه گوگل]بازیگر والتر ماتو، که برای شناختن شخصیت های مبهم و مضحک روی صفحه نمایش شناخته شده است، سن 7 سالگی را تجربه کرده است
[ترجمه گوگل]بازیگر والتر ماتو، که برای شناختن شخصیت های مبهم و مضحک روی صفحه نمایش شناخته شده است، سن 7 سالگی را تجربه کرده است
11. In the sea of money, intellectuals crying out to save comers of Asia's past seemed like curmudgeonly "even dangerous" opponents of progress.
[ترجمه ترگمان]در دریای پول، روشنفکران که برای نجات تازه واردها در آسیا گریه می کردند، به نظر می رسید که \"حتی\" رقبای خطرناک \" ترقی هستند
[ترجمه گوگل]روشنفکران در دریای پول، گریه می کنند تا کسانی را که از گذشته آسیا بودند نجات دهند، به نظر می رسید مخالفان پیشرفت، حتی 'خطرناک' هستند
[ترجمه گوگل]روشنفکران در دریای پول، گریه می کنند تا کسانی را که از گذشته آسیا بودند نجات دهند، به نظر می رسید مخالفان پیشرفت، حتی 'خطرناک' هستند
12. Over time, the strategy softened Helms' resistance, setting the stage for the curmudgeonly North Carolina politician to end his financial stranglehold on the U. N.
[ترجمه ترگمان]با گذشت زمان، استراتژی مقاومت Helms را نرم تر کرد، مرحله ای را برای سیاست مدار کارولینای شمالی در نظر گرفت تا خفقان مالی خود را در ایالات متحده خاتمه دهد ان
[ترجمه گوگل]با گذشت زمان، استراتژی مقاومت هلمز را خنثی کرد، مرحله ای را برای سیاستمدار شمالی مدیترانه کارولینای شمالی برای پایان دادن به خفت مالی خود در U N
[ترجمه گوگل]با گذشت زمان، استراتژی مقاومت هلمز را خنثی کرد، مرحله ای را برای سیاستمدار شمالی مدیترانه کارولینای شمالی برای پایان دادن به خفت مالی خود در U N
13. Under Mr Obama nobody will dare to seem so curmudgeonly.
[ترجمه ترگمان]در زمان آقای اوباما، هیچ کس جرات نخواهد داشت که این طور به نظر برسد
[ترجمه گوگل]تحت اوباما هیچ کس جرأت نمیکند به نظر برسد
[ترجمه گوگل]تحت اوباما هیچ کس جرأت نمیکند به نظر برسد
14. It could be a taste of the future for job interviews and the beginning of the end for curmudgeonly work colleagues.
[ترجمه ترگمان]این می تواند مزه آینده برای مصاحبه شغلی و آغاز پایان کار همکاران کار curmudgeonly باشد
[ترجمه گوگل]این می تواند طعم آینده برای مصاحبه شغلی و شروع پایان برای همکاران محکم کار خود باشد
[ترجمه گوگل]این می تواند طعم آینده برای مصاحبه شغلی و شروع پایان برای همکاران محکم کار خود باشد
پیشنهاد کاربران
نق نق کنان، عبوسانه، با ترش رویی
کلمات دیگر: