کلمه جو
صفحه اصلی

cuppa


(انگلیس - عامیانه) یک فنجان چای

انگلیسی به فارسی

(انگلیس - عامیانه) یک فنجان چای


کاسپا


انگلیسی به انگلیسی

• cup of tea (british slang)
a cuppa is a cup of tea; used in informal speech.

جملات نمونه

1. I'm so thirsty I'm almost dying for a cuppa.
[ترجمه ترگمان]خیلی تشنه ام، تقریبا دارم برای یه فنجون چای می میرم
[ترجمه گوگل]من خیلی تشنه هستم تقریبا برای کاسپا میمیرم

2. Have you time for a cuppa?
[ترجمه ترگمان]وقت داری یه فنجون چای بخوریم؟
[ترجمه گوگل]آیا برای کاسپه وقت دارید؟

3. Make us a cuppa, will you, love?
[ترجمه ترگمان]یه فنجون چای درست کن، میشه، عشق؟
[ترجمه گوگل]یک کاسپا را بساز، خواهش می کنی، دوست داری؟

4. Well . . . I finishes my cuppa just before the train is due.
[ترجمه ترگمان]خب، من cuppa رو درست قبل از اینکه قطار تموم شه تموم می کنم
[ترجمه گوگل]خوب من کاسپا را درست قبل از قطار به اتمام می رسانم

5. Shall we have a cuppa?
[ترجمه ترگمان]میشه یه فنجون چای بخوریم؟
[ترجمه گوگل]آیا ما یک کاسپا داریم؟

6. And a cuppa is never so welcome as at a rest stop enroute.
[ترجمه ترگمان]و یه فنجون چای هیچوقت به اندازه بقیه enroute خوش آمد نمیگه
[ترجمه گوگل]و یک cuppa هرگز به عنوان یک استراحت استراحت پذیر نیست

7. I'm dying for a cuppa!
[ترجمه ترگمان]من دارم برای یه فنجون چای می میرم
[ترجمه گوگل]من برای یک کاسپین میمیرم!

8. It was the best cuppa I've ever tasted!
[ترجمه ترگمان]این بهترین cuppa بود که تا به حال چشیده بودم!
[ترجمه گوگل]بهترین کوکی بود که تا به حال تجربه کرده ام!

9. Back home safely, I made a cuppa and sat for a good hour revelling in my favourite magazine.
[ترجمه ترگمان]سالم به خانه بازگشتم، یک فنجان چای درست کردم و برای یک ساعت خوب در مجله مورد علاقه من نشست
[ترجمه گوگل]من به خانه برگشتم، من یک کاسپا ساختم و برای یک ساعت خوب در مجله مورد علاقه ام نشستم

10. Do you fancy a cuppa?
[ترجمه ترگمان]یه فنجون چای میل دارین؟
[ترجمه گوگل]آیا یک فنجان چای را دوست دارید؟

11. What about a cuppa?
[ترجمه ترگمان]یه فنجون چایی چطوره؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی در مورد کاسپا؟

12. Look, I've brought you some things so you can have a cuppa on me.
[ترجمه ترگمان]ببین، یه چیزایی برات آوردم تا بتونی یه فنجون قهوه با من بخوری
[ترجمه گوگل]ببخشید، من بعضی چیزا رو آورده ام، بنابراین شما می توانید یک کاسپا بر من داشته باشید

13. Back at the car park we had a well earned cuppa and reminisced over another hot day back in 193
[ترجمه ترگمان]هنگام بازگشت به پارک خودرو، ما یک فنجان چای داشتیم و از یک روز داغ دیگر در ۱۹۳ مدرسه یاد کردیم
[ترجمه گوگل]بازگشت به پارک ماشین ما یک کاسپین به خوبی به دست آورده بود و دوباره در 193 گرم دوباره یادآور شد

14. The breakfast used is not of the ruff-core variety, it's employed subtly throughout and will enliven your regular cuppa.
[ترجمه ترگمان]صبحانه مورد استفاده از جنس ruff است که به طور نامحسوسی در تمام طول عمر به کار گرفته می شود و از خوردن چای عادی شما لذت خواهد برد
[ترجمه گوگل]صبحانه مورد استفاده از نوع خالص هسته ای نیست، آن را به طور کامل در سراسر کار می کند و به طور منظم کوسپا را به شما آرامش بخش

gimmie a cuppa!

یه چای بده!



کلمات دیگر: