بستن، دلمه شدن، دلمه کردن
curdling
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• clotting, process of forming moderately solid lumps in a liquid; phase in manufacturing of cheese when casein is clotted by rennet or acid activity
جملات نمونه
1. The sauce should not boil or the egg yolk will curdle.
[ترجمه ترگمان]سس نباید به جوش آید و یا نطفه تخم بخار شود
[ترجمه گوگل]سس نباید جوشانده شود و یا زرده تخم مرغ هم نباشد
[ترجمه گوگل]سس نباید جوشانده شود و یا زرده تخم مرغ هم نباشد
2. Terror curdled his blood.
[ترجمه ترگمان]وحشت خون او را بسته بود
[ترجمه گوگل]ترور خون او را مرتب کرد
[ترجمه گوگل]ترور خون او را مرتب کرد
3. The fermentation of milk causes it to curdle.
[ترجمه ترگمان]تخمیر شیر باعث curdle می شود
[ترجمه گوگل]تخمیر شیر باعث می شود که آن را خنک کن
[ترجمه گوگل]تخمیر شیر باعث می شود که آن را خنک کن
4. The herb has been used for centuries to curdle milk.
[ترجمه ترگمان]این گیاه برای قرن ها به دست آوردن شیر مورد استفاده قرار می گرفته است
[ترجمه گوگل]این گیاه قرن ها برای شیردهی استفاده شده است
[ترجمه گوگل]این گیاه قرن ها برای شیردهی استفاده شده است
5. Milk may curdle in warm weather.
[ترجمه ترگمان]شیر ممکن است در آب و هوای گرم دوام بیاورد
[ترجمه گوگل]شیر ممکن است در آب و هوای گرم مختل شود
[ترجمه گوگل]شیر ممکن است در آب و هوای گرم مختل شود
6. The strange sound made his blood curdle.
[ترجمه ترگمان]صدای عجیب او را منجمد می کرد
[ترجمه گوگل]صدای عجیب و غریب او را خرد کرد
[ترجمه گوگل]صدای عجیب و غریب او را خرد کرد
7. Mrs Curdle had learnt this handicraft as a young girl and was an expert.
[ترجمه ترگمان]خانم curdle این صنعت را به عنوان یک دختر جوان یاد گرفته بود و متخصص این کار بود
[ترجمه گوگل]خانم Curdle این صنایع دستی را به عنوان یک دختر جوان آموخته بود و متخصص بود
[ترجمه گوگل]خانم Curdle این صنایع دستی را به عنوان یک دختر جوان آموخته بود و متخصص بود
8. The milk has curdled.
[ترجمه ترگمان]شیر دلمه بست
[ترجمه گوگل]شیر شنیده است
[ترجمه گوگل]شیر شنیده است
9. There is more dicey woodwind intonation in the Eroica, and the oboe tone in the Funeral March curdles alarmingly.
[ترجمه ترگمان] Eroica dicey more woodwind intonation،، the oboe in the March curdles alarmingly alarmingly alarmingly alarmingly alarmingly alarmingly alarmingly alarmingly is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is There
[ترجمه گوگل]در Eroica بیشتر صدای تیزهوایی چوب درختی وجود دارد، و صدای بوی در ماه مارس مراسم تشییع جنازه مبهم است
[ترجمه گوگل]در Eroica بیشتر صدای تیزهوایی چوب درختی وجود دارد، و صدای بوی در ماه مارس مراسم تشییع جنازه مبهم است
10. The clotted cream on the rhubarb had curdled.
[ترجمه ترگمان]بستنی خامه ای که روی ریواس بود بسته بود
[ترجمه گوگل]کرم لخته ای در رباب ها شکل گرفت
[ترجمه گوگل]کرم لخته ای در رباب ها شکل گرفت
11. Do not let the sauce boil or it will curdle.
[ترجمه ترگمان]سس را بجوشانید یا خاموش خواهد کرد
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید سس جوشانده شود یا آن را خنک کند
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید سس جوشانده شود یا آن را خنک کند
12. Lemon juice curdles milk.
[ترجمه ترگمان]عصاره لیمو ترش
[ترجمه گوگل]آب لیمو شیر می دهد
[ترجمه گوگل]آب لیمو شیر می دهد
13. The mist had curdled to a fog which muffled the street-lamps and reduced visibility to thirty or forty yards.
[ترجمه ترگمان]مه به یک مه بسته شده بود که چراغ های خیابان را خفه می کرد و تا سی یا چهل یارد دیده می شد
[ترجمه گوگل]غبار به یک مه منحرف شده بود که چراغهای خیابانی را خفه کرد و دید را به سی و چهاردیوارد کاهش داد
[ترجمه گوگل]غبار به یک مه منحرف شده بود که چراغهای خیابانی را خفه کرد و دید را به سی و چهاردیوارد کاهش داد
14. Again, it's vital not to overheat the liquid because it will curdle as well as lose its taste.
[ترجمه ترگمان]دوباره، حیاتی است که حرارت را بیش از حد گرم نکنید چون به خوبی سلیقه خود را از دست می دهد
[ترجمه گوگل]مجددا ضروری است که مایع را بیش از حد گرم نکنید زیرا آن را مختل می کند و طعم آن نیز از بین می رود
[ترجمه گوگل]مجددا ضروری است که مایع را بیش از حد گرم نکنید زیرا آن را مختل می کند و طعم آن نیز از بین می رود
کلمات دیگر: