کلمه جو
صفحه اصلی

cryptically

انگلیسی به فارسی

معما


انگلیسی به انگلیسی

• puzzlingly, mysteriously, obscurely

جملات نمونه

1. 'Yes and no,' she replied cryptically.
[ترجمه ترگمان]به طور مبهمی جواب داد: بله و نه
[ترجمه گوگل]'بله و نه،' او به صورت مخفی پاسخ داد

2. "Not necessarily," she says cryptically.
[ترجمه ترگمان]او به طور مبهمی می گوید: \" نه لزوما \"
[ترجمه گوگل]او لزوما نیست، 'او می گوید معما

3. Most of these likely never spread or spread cryptically for a while and burned out, " he added. "
[ترجمه ترگمان]او افزود: \" اغلب این افراد تا مدتی به طور مبهمی پخش و پخش نمی شوند
[ترجمه گوگل]اکثر اینها به احتمال زیاد هرگز به مدت طولانی گسترش نیافته و به سرعت ناپدید می شوند و از بین می روند » '

4. Most of my students knew, at least cryptically, what happened in Tiananmen Square right around the year most of them were born.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از دانش آموزان من حداقل به طور مبهمی می دانستند که آنچه در میدان تیانانمن اتفاق افتاده است، در حدود سال بسیاری از آن ها به دنیا آمده اند
[ترجمه گوگل]اکثر دانش آموزان من، حداقل دست اندرکاران، میدانستند که چه اتفاقی افتاده در میدان تیانآنمن در اطراف سالهاست که بسیاری از آنها متولد شده اند

5. Michael cryptically replies, "I don't have a few years. "
[ترجمه ترگمان]مایکل cryptically پاسخ می دهد: \" من چند سال وقت ندارم \"
[ترجمه گوگل]مایکل مخفیانه پاسخ می دهد: 'من چند سال نیست '

6. Less cryptically, he said the arms race was still on.
[ترجمه ترگمان]به طور مبهمی می گفت مسابقه بازوان هنوز همچنان ادامه دارد
[ترجمه گوگل]او گفت که مسابقه تسلیحات هنوز ادامه دارد

7. The article also added, cryptically, "U. S. President Barack Obama is thought to have been nominated but it's unclear on what grounds. "
[ترجمه ترگمان]این مقاله همچنین به طور مبهمی اضافه شده است اس تصور می شود که رئیس جمهور باراک اوباما نامزد شده است، اما هنوز مشخص نیست
[ترجمه گوگل]این مقاله همچنین به صورت پراکنده اضافه کرد: 'U فکر می کنم رئیس جمهور باراک اوباما نامزد شده است، اما مشخص نیست که کدامیک از اینها چیست '

8. You will find it, " the giant answered cryptically . "
[ترجمه ترگمان]به طور مبهمی پاسخ داد: \" آن را پیدا خواهی کرد
[ترجمه گوگل]شما آن را پیدا خواهید کرد، 'غول به طور مخفی پاسخ داد '

9. And you over think. Always speak cryptically.
[ترجمه ترگمان] و تو هم فکر می کنی همیشه به طور مبهمی حرف می زند
[ترجمه گوگل]و تو فکر می کنی همیشه حرفی بزنید

10. The discussion of the time problem does not take very long as I have already mentioned essential aspects of it in section 1 – if somewhat cryptically.
[ترجمه ترگمان]بحث در مورد مساله زمان چندان طول نمی کشد که من قبلا جنبه های ضروری آن را در بخش ۱ ذکر کرده ام - اگر تا حدی به طور مبهمی صحبت می کند
[ترجمه گوگل]بحث در مورد زمان زمان بسیار طول نمی کشد، همانطور که قبلا بخش های اصلی آن را در بخش 1 ذکر کردم - اگر تا حدودی معکوس باشد

11. The amending of A - Key must be processed cryptically in OTA authentication.
[ترجمه ترگمان]اصلاح یک کلید باید به طور مبهمی در تایید هویت OTA پردازش شود
[ترجمه گوگل]اصلاح A - کلید باید به صورت رمزنگاری در احراز هویت OTA پردازش شود

12. “Good. Now move onto the second thing, ” she cryptically says.
[ترجمه ترگمان]\" خوب به طور مبهمی می گوید: \" حالا به سمت دومین چیز حرکت کن \"
[ترجمه گوگل]'خوب در حال حاضر بر روی چیز دوم حرکت می کند، 'او مخفیانه می گوید

13. It has only a single, illuminated button that serves as the on-off switch and an indicator light that blinks cryptically in different colors.
[ترجمه ترگمان]این دکمه تنها یک دکمه روشن و روشن دارد که به عنوان سوئیچ روشن و یک نور شاخصی که به طور مبهمی به رنگ های مختلف چشمک می زند، عمل می کند
[ترجمه گوگل]این دکمه تنها یک دکمه روشنایی است که به عنوان کلید روشن و خاموش و یک چراغ نشانگر که در رنگ های مختلف به صورت مخفی چشمک می زند، خدمت می کند

14. So I am thinking about it, " the Bianconeri hero concluded cryptically. "
[ترجمه ترگمان]قهرمان Bianconeri به طور مبهمی به این نتیجه رسیده بود: \" من در این باره فکر می کنم
[ترجمه گوگل]بنابراین من در مورد آن فکر می کنم، 'قهرمان Bianconeri به طور خلاصه به پایان رسید '

پیشنهاد کاربران

ناهمخوان

به طور مبهمی


کلمات دیگر: