کلمه جو
صفحه اصلی

amyloidosis


(پزشکی) آمیلوئیدوز، نشاسته فزونی

انگلیسی به فارسی

(پزشکی) آمیلوئیدوز، نشاسته فزونی


انگلیسی به انگلیسی

• disease caused by the accumulation of amyloid deposits in the tissues and organs (pathology)

جملات نمونه

1. In reviewing reports on amyloidosis patients with intestinal pseudo-obstruction, the patients with multiple myeloma tend to have extensive smooth muscle infiltration.
[ترجمه ترگمان]بیمارانی که myeloma multiple دارند، در مرور گزارش ها درباره amyloidosis بیمار مبتلا به pseudo روده، از نفوذ شدید ماهیچه استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]در بررسی گزارش های مربوط به آمیلوئیدوز بیماران مبتلا به شبه انسداد روده، بیماران مبتلا به مولتیپل میلوما دارای انفیلتراسیون عضلانی گسترده ای هستند

2. Systemic amyloidosis often affects the gastrointestinal tract and may result in this condition.
[ترجمه ترگمان]amyloidosis سیستمی اغلب بر دستگاه گوارش تاثیر می گذارد و ممکن است منجر به این شرایط شود
[ترجمه گوگل]آمیلوئیدوز سیستمی اغلب بر دستگاه گوارش مبتلا می شود و ممکن است در این وضعیت منجر شود

3. Amyloidosis occurs when an abnormal protein becomes fibrous and becomes deposited in the heart muscle.
[ترجمه ترگمان]Amyloidosis زمانی اتفاق می افتد که یک پروتیین غیر عادی به بافت های فیبری تبدیل می شود و در ماهیچه قلب رسوب می کند
[ترجمه گوگل]آمیلوئیدوز زمانی اتفاق می افتد که یک پروتئین غیر طبیعی تبدیل به فیبر شود و در عضله قلب قرار می گیرد

4. Infiltrative myocardial diseases, including amyloidosis, hemochromatosis, and sarcoidosis, may be associated with atrioventricular block.
[ترجمه ترگمان]بیماری های قلبی عروقی از جمله amyloidosis، hemochromatosis و sarcoidosis ممکن است با بلوک دهلیزی - بطنی مرتبط باشند
[ترجمه گوگل]بیماری های قلبی عروقی، از جمله آمیلوئیدوز، هموچromatosis، و سارکوئیدوز، ممکن است با بلوک اتریواستاتیک همراه باشد

5. Growing awareness of the similarities between "primary" amyloidosis and that associated with myelomatosis led to the trial of cytotoxic drug such as melphalan in the former condition(1(20).
[ترجمه ترگمان]افزایش آگاهی نسبت به شباهت های بین amyloidosis اولیه و ارتباط با myelomatosis منجر به آزمایش داروی سیتوتوکسیک مانند melphalan در شرایط قبلی شد (۱ (۲۰)
[ترجمه گوگل]آگاهی بیشتر در مورد شباهت های بین آمیلوئیدوز اولیه و مرتبط با میلوماتوز منجر به محاکمه داروهای سیتوتوکسی مانند مفاالان در شرایط اولیه شد (1 (20)

6. Objective : To improve the diagnostic competence for amyloidosis of larynx both clinically and radiologically.
[ترجمه ترگمان]هدف: بهبود صلاحیت تشخیصی برای amyloidosis حنجره هم از لحاظ بالینی و هم از لحاظ بالینی
[ترجمه گوگل]هدف: بهبود مهارت تشخیصی آمیلوئیدوز حنجره از نظر بالینی و رادیولوژیک

7. BACKGROUND: Dialysis-related amyloidosis (DRA) predominantly occurs in the osteoarticular structures, but it also systemically appears in the extra-articular tissues as well.
[ترجمه ترگمان]سابقه: amyloidosis مرتبط با Dialysis (DRA)عمدتا در ساختارهای osteoarticular رخ می دهد، اما همچنین در بافت های articular نیز ظاهر می شود
[ترجمه گوگل]سابقه و هدف: آمیلوئیدوز وابسته به دیالیز (DRA) عمدتا در ساختارهای osteoarticular اتفاق می افتد، اما همچنین به طور سیستماتیک در بافت های فوقانی مفصلی ظاهر می شود

8. Among the heredofamilial forms of amyloidosis, only the Portuguese neuropathic type has so far been studied in any detail.
[ترجمه ترگمان]در میان انواع heredofamilial of، تنها نوع neuropathic پرتغالی تا کنون به هیچ وجه مورد مطالعه قرار نگرفته است
[ترجمه گوگل]در میان فرمهای اریدوفامیلیلی آمیلوئیدوز، تنها نوع نوروپاتی پرتوری تاکنون مورد بررسی دقیق قرار گرفته است

9. The poor prognosis in amyloidosis and the importance of renal failure as a cause of death has compelled an interest in the treatment of this condition for the nephrologist(
[ترجمه ترگمان]پیش بینی ضعیف در amyloidosis و اهمیت نارسایی کلیه به عنوان علت مرگ، به درمان این وضعیت برای the (nephrologist)نیاز دارد
[ترجمه گوگل]پیش آگهی ضعیف در آمیلوئیدوز و اهمیت نارسایی کلیه به عنوان یک علت مرگ ناشی از درمان این بیماری برای نفرولوژی (

10. Perilymphatic distribution is noted in pneumoconiosis, sarcoidosis, amyloidosis.
[ترجمه ترگمان]توزیع Perilymphatic در pneumoconiosis، sarcoidosis، amyloidosis نشان داده می شود
[ترجمه گوگل]توزیع ریوی در ناحیه پنوموکونیز، سارکوئیدوز، آمیلوئیدوز مشاهده شده است

11. Cross's disease, familial amyloidosis, prevents the liver from breaking down a protein called transthyretin.
[ترجمه ترگمان]بیماری s، آمیلوئیدوز، مانع از شکستن یک پروتئین به نام transthyretin جلوگیری می کند
[ترجمه گوگل]بیماری کریس، آمیلوئیدوز فامیلی، مانع از کبد شدن پروتئین به نام transthyretin می شود

12. Pathological examination of the medial rectus muscle showed positive Congo red stain compatible with amyloidosis.
[ترجمه ترگمان]بررسی Pathological ماهیچه rectus medial نشان داد که لکه قرمز Congo سازگار با amyloidosis است
[ترجمه گوگل]معاینه پاتولوژیک عضله رکتوس Medial نشان داد که رنگ قرمز مثبت در کنگو با آمیلوئیدوز سازگار است

13. Considerable variations are also found in published accounts concerning the relative incidence of the various diseases associated with secondary amyloidosis.
[ترجمه ترگمان]تغییرات قابل توجهی نیز در حساب های منتشر شده مربوط به بروز نسبی بیماری های مختلف مرتبط با amyloidosis ثانویه نیز یافت می شوند
[ترجمه گوگل]تغییرات قابل توجهی نیز در گزارش های منتشر شده مربوط به میزان نسبی بیماری های مختلف مرتبط با آمیلوئیدوز ثانویه وجود دارد

14. Despite these approaches to treatment, death in uraemia remains a common outcome in renal amyloidosis.
[ترجمه ترگمان]با وجود این رویکردها برای درمان، مرگ در uraemia یک نتیجه مشترک در amyloidosis کلیه است
[ترجمه گوگل]علیرغم این رویکردهای درمان، مرگ ناشی از اوره یک نتیجه معمول در آمیلوئید ریوی است

15. The survival over the first two years of regular haemodialysis in amyloidosis is roughly comparable to that in renal failure caused by diabetes.
[ترجمه ترگمان]بقا در دو سال اول of منظم در amyloidosis تقریبا قابل مقایسه با نارسایی کلیه ناشی از دیابت است
[ترجمه گوگل]بقا در دو سال اول همودیالیز منظم در آمیلوئیدوز تقریبا مشابه با نارسایی کلیه ناشی از دیابت است


کلمات دیگر: