کلمه جو
صفحه اصلی

meshes

انگلیسی به فارسی

مش، شبکه، سوراخ، بافته، سوراخ تور پشه بند، چشمه، بدام انداختن، گیر انداختن، شبکه ساختن، تور ساختن، درهم گیرافتادن، تور مانند یا مشبک کردن


جملات نمونه

1. the meshes of a sieve
چشمه های غربال

2. a net with almost invisible meshes
یک تور که نخ های آن تقریبا غیرقابل رویت هستند

3. he got caught in the meshes of the big city
او در دام شهر بزرگ گرفتار شد.

پیشنهاد کاربران

شبکه به هم قفل شده


کلمات دیگر: