کلمه جو
صفحه اصلی

bung


معنی : کیسه، در پوش، چوب پنبه بشکه، دریچه مجرا، دروغ، سوراخ بشگه رابستن
معانی دیگر : (سوراخ بشکه را با چوب یا چوب پنبه و غیره) گرفتن، کیپ کردن، مسدود کردن، بستن، (خودمانی) صدمه زدن، ناقص کردن (با up)، (انگلیس - خودمانی) با بی دقتی پرت کردن، شورتی گری کردن، (چوب پنبه یا چوب و غیره که با آن سوراخ بشکه و پیت را مسدود می کنند) سوراخ گیر، سر، در، توپی، رجوع شود به: bunghole، (به ویژه جانور) مقعد، چپاندن، جیب بر، ساقی، دروه، سورا  بشگه رابستن

انگلیسی به فارسی

چوب‌پنبه بشکه، دریچه مجرا، کیسه، (مجازاً) جیب‌بر، ساقی، دروغ، سوراخ بشگه را بستن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a cork or other stopper used to close the hole in a barrel or cask.
مشابه: plug, tap

(2) تعریف: the hole in a barrel or cask through which it is filled or emptied; bunghole.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bungs, bunging, bunged
• : تعریف: to plug or cork using a bung (often fol. by "up").
مشابه: plug

- He had himself a taste and then bunged up the barrel.
[ترجمه ترگمان] او خودش ذوق و سلیقه خود را داشت و بعد بشکه را پر می کرد
[ترجمه گوگل] او طعم و مزه داشت و سپس بشکه را گرفت

• stopper, plug; bunghole; seller of liquor (slang)
close with a stopper, plug up; beat, hit; injure, bruise; (slang) throw something somewhere recklessly; tip, give a gratuity
nonfunctional, broken, out of order; unusable; bankrupt; dead, not living (slang)
a bung is a round piece of wood, cork, or rubber which is used to close the hole in a barrel or flask.
if you bung something somewhere, you put it there in a quick, careless way; an informal use.

مترادف و متضاد

کیسه (اسم)
bourse, bladder, bag, sac, sack, pouch, cyst, cod, bagging, bung, capsule, theca, sinus, purse

در پوش (اسم)
blind, bonnet, bung

چوب پنبه بشکه (اسم)
bung

دریچه مجرا (اسم)
bung

دروغ (اسم)
fiction, false, equivocation, fable, lie, fib, bung, falsehood, untruth

سوراخ بشگه رابستن (فعل)
bung

جملات نمونه

1. Will you bung another coin inthe machine.
[ترجمه ترگمان]یه سکه دیگه هم تو ماشین بریز
[ترجمه گوگل]آیا شما یک سکه دیگر را در ماشین خواهید زد؟

2. Bung this in the bin, can you?
[ترجمه ترگمان]می تونی این کار رو بکنی تو سطل آشغال؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید این را در ظرف بنوشید؟

3. Just bung it in the machine and see what happens.
[ترجمه ترگمان]فقط اون رو ببر تو ماشین و ببین چه اتفاقی می افته
[ترجمه گوگل]فقط آن را در دستگاه بچرخانید و ببینید چه اتفاقی می افتد

4. I managed to bung up the hole in the ceiling with some paper.
[ترجمه ترگمان]موفق شدم که با چند تکه کاغذ سوراخ را سوراخ کنم
[ترجمه گوگل]من توانستم با سوراخ سوراخ در سقف را با کمی کاغذ پرتاب کنم

5. Can you bung these clothes in the washing machine?
[ترجمه ترگمان]میتونی این لباس ها رو تو ماشین لباس شویی نگه داری؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید این لباس ها را در ماشین لباسشویی بچرخانید؟

6. I would like to bung in a word.
[ترجمه ترگمان] میخوام باه ات حرف بزنم
[ترجمه گوگل]من می خواهم در یک کلمه گول بزنم

7. Bung the newspaper over here, will you?
[ترجمه ترگمان]این روزنامه رو از اینجا رد کن ین، می شه؟
[ترجمه گوگل]روزنامه را به اینجا بپیچید، آیا شما؟

8. Tell him to bung upwards.
[ترجمه ترگمان]به او بگویید که به bung برود
[ترجمه گوگل]او را به سمت بالا بکشید

9. Bung your coat anywhere.
[ترجمه ترگمان] کتت رو هرجایی جا بده
[ترجمه گوگل]کت خود را در هر کجا جا گذاشتی

10. Instead of striking the middle of the bung he would concentrate on the seal itself.
[ترجمه ترگمان]به جای اینکه وسط بشکه را بزند، روی مهر بر خود تمرکز می کرد
[ترجمه گوگل]به جای برخورد با وسط خلط، او بر روی خود مهر و موم تمرکز می کند

11. To save draining the cistern, make a bung from polyethylene sheeting and cloth and hold it against the outlet.
[ترجمه ترگمان]برای جلوگیری از تخلیه the، یک bung را از پوشش های پلی اتیلن و پوشش های پلی اتیلن بردارید و آن را در مقابل خروجی نگه دارید
[ترجمه گوگل]برای صرفه جویی در مخزن تخلیه، از ورقه های پلی اتیلن و پارچه پارچه ای بپوشید و آن را در مقابل خروجی نگه دارید

12. Laura removed a wedge-shaped bung from the wall and peered in.
[ترجمه ترگمان]لو را از روی دیوار پرش کرد و به داخل آن نگاه کرد
[ترجمه گوگل]لورا یک جفت گوه شکل را از دیوار برداشت و به داخل آن نگاه کرد

13. Don't just bung them in because everybody else is.
[ترجمه ترگمان]فقط به خاطر این که دیگران این کار را می کنند bung را تحریم نکن
[ترجمه گوگل]به خاطر اینکه همه چیز دیگر است، آنها را فقط به خاطر نیاورید

14. Could you bung those clothes into the washing machine for me?
[ترجمه ترگمان]میتونی اون لباس ها رو به ماشین لباسشویی منتقل کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید این لباس ها را به ماشین لباسشویی بسپارید؟

If the cask is not bunged well, the wine will go bad.

اگر سوراخ بشکه خوب مسدود نشود شراب خراب می‌شود.


His face was really bunged up in the fist fight.

صورتش حسابی در کتک‌کاری آسیب دید.


The boys were bunging rocks through the neighbor's window.

پسربچه‌ها به پنجره‌ی همسایه قلوه‌سنگ پرتاب می‌کردند.


She bunged the cake in the oven and left.

با سر به هوایی کیک را در فر انداخت و رفت.


اصطلاحات

bunged up

کیپ، گرفته، مسدود



کلمات دیگر: