1. an extinct dukedom
دوک نشین برافتاده
2. John Howard received his dukedom, supported Richard against rebels later the same year, and died with him at Bosworth.
[ترجمه ترگمان]در همان سال جان هاوارد از ریچارد در برابر شورشیان حمایت کرد و با او به همراه کیت Bosworth درگذشت
[ترجمه گوگل]جان هاوارد حکومت خود را به دست آورد، پس از آن همان سال، ریچارد را در برابر شورشیان حمایت کرد و در کنار بوستور درگذشت
3. And within a dukedom, the struggle for power frequently occurred.
[ترجمه ترگمان]و در یک dukedom، کش مکش برای قدرت به کرات رخ داد
[ترجمه گوگل]و در حکم فرمانروایی، مبارزه برای قدرت اغلب رخ داد
4. He was claiming the dukedom in right of his wife.
[ترجمه ترگمان]اون ادعا می کرد که حق با زنش بوده
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که حکومت به حق همسرش است
5. The marquis will succeed to the dukedom at his father's death.
[ترجمه ترگمان]مارکی در حال مرگ پدرش خواهد بود
[ترجمه گوگل]مارکیس در مرگ پدرش موفق به فرمانروایی شد
6. Geoffrey, the third son, was to marry the heiress to the Dukedom of Brittany.
[ترجمه ترگمان]جفری، سومین پسر، قرار بود با وارث the در to ازدواج کند
[ترجمه گوگل]جفری، پسر سوم، ازدواج با وارث به Dukedom بریتانی بود
7. Duke and Duchess of Gloucester live in their own dukedom.
[ترجمه ترگمان]دوک و دوشس of در dukedom زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]دوک و دوشس گلوستر در حکومت خود زندگی می کنند
8. The territory ruled by a duke or duchess; a dukedom.
[ترجمه ترگمان]این قلمرو توسط دوک یا دوشس اداره می شود
[ترجمه گوگل]قلمرو توسط دوک یا دوشیزه حکومت می شود؛ حکومت دینی