کلمه جو
صفحه اصلی

power failure


معنی : قطع قدرت، خرابی برق
معانی دیگر : قطع قدرت، خرابی برق

انگلیسی به فارسی

قطع قدرت، خرابی برق


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a loss of electric power.

- We used candles for light during the power failure.
[ترجمه ترگمان] ما در طول شکست قدرت از شمع برای نور استفاده کردیم
[ترجمه گوگل] ما در هنگام خرابی برق از نور شمع استفاده کردیم

• power outage, decrease in electrical supply, decrease in voltage
a power failure is a period of time when the electricity supply to a particular building or area is interrupted, for example because of damage to the cables.

مترادف و متضاد

قطع قدرت (اسم)
power outage, power failure

خرابی برق (اسم)
power failure

جملات نمونه

1. A power failure plunged the whole house into sudden darkness.
[ترجمه ترگمان]شکست شدیدی تمام خانه را در تاریکی ناگهانی فرو برد
[ترجمه گوگل]شکست برق تمام خانه را به تاریکی ناگهانی فرو ریخت

2. A power failure occurred between 4 and 5 p. m.
[ترجمه ترگمان]یک شکست قدرت بین ۴ و ۵ p رخ داد متر
[ترجمه گوگل]قطع برق بین 4 تا 5 پیمانه رخ داد متر

3. A power failure blacked out the city last night.
[ترجمه ترگمان]شب گذشته یک شکست برق در شهر سیاه شد
[ترجمه گوگل]در نهایت یک نابودی برق از شهر خارج شد

4. The power failure browned out the southern half of the city.
[ترجمه ترگمان]شکستی که نیمی از شهر را نابود کرد
[ترجمه گوگل]قطع برق نیمی از جنوب شهر را تخریب کرد

5. If there is a power failure, the emergency generators should come on line within 1minutes.
[ترجمه ترگمان]اگر یک شکست قطعی برق وجود داشته باشد، ژنراتورهای اضطراری باید در عرض یک دقیقه به خط خود برسند
[ترجمه گوگل]اگر یک قطع برق وجود داشته باشد، ژنراتورهای اضطراری باید در عرض 1 دقیقه وارد شوند

6. A power failure plunged everything into darkness.
[ترجمه ترگمان]شکست شدیدی همه چیز را در تاریکی فرو برد
[ترجمه گوگل]قطع برق همه چیز را به تاریکی فرو ریخت

7. The power failure caused the whole computer system to shut down.
[ترجمه ترگمان]شکست برق باعث شد که کل سیستم کامپیوتر بسته شود
[ترجمه گوگل]ناتوانی در قدرت، کل سیستم کامپیوتر را خاموش کرد

8. FBI agents believe Thursday's power failure was a deliberate act of sabotage.
[ترجمه ترگمان]ماموران اف بی آی بر این باورند که شکست قدرت پنجشنبه یک اقدام عمدی خرابکاری بوده است
[ترجمه گوگل]عوامل FBI بر این باورند که شکست برق روز پنج شنبه یک اقدام عمدی خرابکارانه بود

9. It's only a power failure.
[ترجمه ترگمان]این فقط یک شکست کامل است
[ترجمه گوگل]این تنها شکست قدرت است

10. In case of power failure, this electric pneumatic hemostat can maintain its pressure without pressure loss.
[ترجمه ترگمان]در صورت عدم موفقیت در توان، این دستگاه electric بادی می تواند فشار خود را بدون افت فشار حفظ کند
[ترجمه گوگل]در صورت شکست برق، این پنوماتیک الکتریکی پنوماتیک می تواند فشار خود را بدون از دست دادن فشار حفظ کند

11. Due to power failure suddenly, the lifting system of sand pump in alluvial gold mine is frequently blocked up.
[ترجمه ترگمان]به دلیل شکست قدرت، سیستم بلند کردن پمپ ماسه در معدن طلای alluvial اغلب مسدود شده است
[ترجمه گوگل]به طور ناگهانی به علت نارسایی برق، سیستم بلند کردن پمپ های شن و ماسه در معدن طلای آلومینیوم اغلب مسدود می شود

12. The power failure took a toll on two traction substations along the Yingtan - Xiamen electric railway.
[ترجمه ترگمان]عدم موفقیت در دو ایستگاه فرعی در امتداد خط لوله Yingtan - Xiamen برق تلفاتی داشت
[ترجمه گوگل]قطع برق در دو ایستگاه کشش در امتداد راه آهن الکتریکی Yingtan-Xiamen تلفنی انجام شد

13. The power failure had traffic tangled in the city.
[ترجمه ترگمان]خرابی برق در شهر پیچیده شده بود
[ترجمه گوگل]قطع برق در ترافیک در شهر چیده شده بود

14. In order to prevent from data fault during power failure, grating torque sensor provides absolute zero position signal with zero position grating.
[ترجمه ترگمان]به منظور جلوگیری از خطای داده ها در طول شکست قدرت، سنسور گشتاور صفر سیگنال موقعیت صفر مطلق را با دریچه موضعی صفر فراهم می کند
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از گسل داده در حین قطع برق، سنسور گشتاور گرید، سیگنال موقعیت مطلق صفر را با گیت با موقعیت صفر فراهم می کند

پیشنهاد کاربران

A power failure occurred, so the lamps went out
یک قطعی برق رخ داد درنتیجه لامپ ها خاموش شدند


کلمات دیگر: