1. You are her closest friend and confidante.
[ترجمه ترگمان]تو نزدیک ترین دوست و محرم اسرار او هستی
[ترجمه گوگل]شما نزدیک ترین دوست و محترم هستید
2. Gareth Morgan, his deputy and confidante, waited for him in the large office with windows overlooking the City.
[ترجمه ترگمان](گرت مورگان)، نماینده و محرم اسرار او، در دفتر بزرگ با پنجره هایی که مشرف به شهر بود، منتظر او بودند
[ترجمه گوگل]گرت مورگان، معاون و محرمانه او در دفتر بزرگ با پنجره هایی که به شهر نگاه می کردند منتظر او بود
3. One former Garcia confidante has testified in court that his old boss handed out millions to government officials who protected his shipments.
[ترجمه ترگمان]یک محرم سابق گارسیا در دادگاه شهادت داده است که رئیس سابقش میلیون ها نفر را به مقامات دولتی تحویل داده است که از محموله های خود محافظت می کنند
[ترجمه گوگل]یکی از محققان گارسیا سابق در دادگاه شهادت داد که رئیس قدیمی وی میلیونها نفر را به مقامات دولتی سپرده است که از حمل و نقل خود محافظت کرده است
4. Share a professional concern with a close confidante or intimate Saturday, but come Sunday you must get on your soapbox.
[ترجمه ترگمان]یک نگرانی حرفه ای را با یک محرم راز و یا یک شنبه صمیمی به اشتراک بگذارید، اما یکشنبه می آید که باید از صابون خود استفاده کنید
[ترجمه گوگل]یک نگرانی حرفه ای را با یک محرمانه نزدیک یا شنبه صمیمی به اشتراک بگذارید، اما یکشنبه باید به صابون خود برسید
5. Marcel viewed his mother as a confidante and best friend.
[ترجمه ترگمان]مارسل به مادرش به عنوان محرم راز و بهترین دوست نگاه کرد
[ترجمه گوگل]مارسل مادر خود را به عنوان محرمانه و بهترین دوست مشاهده کرد
6. As confidante to six offspring, all children of the Sixties, she knows whole worlds unfamiliar to me.
[ترجمه ترگمان]به عنوان محرم برای شش فرزند، تمام فرزندان of، او همه دنیا را برای من ناآشنا می داند
[ترجمه گوگل]به عنوان اطمینان به شش فرزند، همه کودکان از دهه 60، او می داند تمام دنیای نا آشنا برای من
7. Confidante . You and another share a permanent mental bond.
[ترجمه ترگمان]confidante تو و یکی دیگه، یه رابطه روانی دائمی برقرار کنین
[ترجمه گوگل]محرمانه شما و دیگران پیوند ذهنی دائمی را به اشتراک می گذارید
8. Denise served as her husband's muse and confidante until their divorce after 23 years of marriage.
[ترجمه ترگمان]دنیس تا زمان طلاق پس از ۲۳ سال ازدواج به عنوان محرم و محرم همسرش خدمت کرد
[ترجمه گوگل]دنیس پس از 23 سال ازدواج به عنوان شوهر و شوهرش تا زمانی که طلاق می گیرد، خدمت می کرد
9. There were times when a semi-stranger was a better confidante than a close friend.
[ترجمه ترگمان]زمان هایی بود که یک غریبه، محرم راز از یک دوست صمیمی بود
[ترجمه گوگل]زمانی بود که یک نیمه غریبه اعتماد به نفس بیشتری نسبت به یک دوست نزدیک داشت
10. She really talked as if I were a woman friend of her own age, her confidante.
[ترجمه ترگمان]او واقعا طوری حرف می زد که انگار من یکی از دوستان دوران خود او هستم، محرم رازش
[ترجمه گوگل]او واقعا به عنوان یک دوست زن از سن خود، محرمانه اش صحبت می کرد
11. Lou was still the goddess of Marchmont Street, his confidante, his regular companion.
[ترجمه ترگمان]لو هنوز الهه Marchmont و محرم رازش بود
[ترجمه گوگل]لو هنوز الهه خیابان مارمونت بود، محرمانه او، همدم منظم او
12. They had a special role in relation to stock-rearing and stock health and as the confidante and sounding board for the farmers' problems.
[ترجمه ترگمان]آن ها نقشی ویژه در رابطه با پرورش سهام و سلامت سهام و به عنوان عضو محرم و هییت مدیره برای مشکلات کشاورزان داشتند
[ترجمه گوگل]آنها نقش ویژه ای در رابطه با رشد و نگهداری سهام و سلامت سهام داشتند و به عنوان هیئت محرمانه و صالح برای مشکلات کشاورزان نقش داشتند
13. She was a very considerate person, always patient and in fact was the merchant's confidante
[ترجمه ترگمان]او شخص محتاطی بود و همیشه صبور و در حقیقت محرم بازرگان بود
[ترجمه گوگل]او یک فرد بسیار محترم بود، همیشه بیمار بود و در واقع محرمانه تجاری بود
14. But it might be easier stick with this one and find a better confidante instead.
[ترجمه ترگمان]اما ممکن است با این یکی آسان تر باشد و به جای آن یک محرم اسرار بهتر پیدا کنید
[ترجمه گوگل]اما ممکن است این کار ساده تر با این یکی باشد و به جای آن یک محرمانه بهتر پیدا کنید