کلمه جو
صفحه اصلی

dynamism


معنی : پویایی، قدرت تحرک
معانی دیگر : حرارت و پشتکار، پویش، پویندگی، پرتکاپویی، جنب و جوش، (فیزیک - این نظریه: کارمایه یا نیرو اصل و مبدا کلیه ی پدیده هااست نه جرم یا تحرک) پویایی، اصالت نیرو، (فلسفه) پویش گرایی، دینامیسم، رجوع شود به: dynamics

انگلیسی به فارسی

قدرت تحرک، پویایی


پویایی، قدرت تحرک


انگلیسی به انگلیسی

• dynamics, theory that all natural phenomena can be explained as manifestations of some inherent force; dynamic quality
someone's dynamism is their energy or ability to produce new ideas.

مترادف و متضاد

پویایی (اسم)
dynamism, mobility

قدرت تحرک (اسم)
dynamism

جملات نمونه

1. german dynamism was threatening the balance of power in europe
نیروی پویای آلمان ها توازن قدرت در اروپا را مورد تهدید قرار داده بود.

2. the dynamism of the gothic architectural style
پویندگی سبک معماری گوتیک

3. Such changes are indicators of economic dynamism.
[ترجمه ترگمان]این تغییرات، شاخص های پویایی اقتصادی هستند
[ترجمه گوگل]چنین تغییراتی شاخصی از دینامیک اقتصادی است

4. She has a freshness and dynamism about her.
[ترجمه ترگمان]طراوت و طراوت دارد
[ترجمه گوگل]او دارای طراوت و پویایی در مورد او است

5. The freshness and dynamism of her approach was welcomed by all her students.
[ترجمه ترگمان]طراوت و پویایی این روش او با همه شاگردانش مورد استقبال قرار گرفت
[ترجمه گوگل]طراوت و پویایی رویکرد او توسط همه دانشجویانش استقبال شد

6. He praised her professionalism and dynamism.
[ترجمه ترگمان]او حرفه ای بودن و پویایی او را تحسین کرد
[ترجمه گوگل]او حرفه ای و پویایی او را تحسین کرد

7. One response to this decline in the dynamism of Fordism was the geographical decentralization of production in search of cheaper labour.
[ترجمه ترگمان]یک پاسخ به این کاهش در پویایی fordism، عدم تمرکز جغرافیایی تولید در جستجوی کار ارزان تر بود
[ترجمه گوگل]یک پاسخ به این کاهش در پویایی فوردیسم، عدم تمرکز جغرافیایی تولید در جستجوی کار ارزان بود

8. Bomberg shared the Vorticists' involvement with the machine-age dynamism of modern urban life.
[ترجمه ترگمان]Bomberg مشارکت Vorticists را با پویایی و پویایی ماشین در زندگی شهری مدرن به اشتراک گذاشت
[ترجمه گوگل]بمبرگ مشارکت ووریتیسیست ها را با پویایی ماشین از زندگی مدرن شهری به اشتراک گذاشت

9. Gramsci also acknowledged the dynamism of bourgeois individualism, but advocated a redirection of that energy to mass culture.
[ترجمه ترگمان]Gramsci همچنین پویایی فردگرایی bourgeois را تایید کرد، اما طرفدار تغییر مسیر آن انرژی به فرهنگ جمعی بود
[ترجمه گوگل]گرامشی همچنین پویایی فردگرایی بورژوایی را پذیرفت، اما از تغییر مسیر این انرژی به فرهنگ تودهای حمایت کرد

10. There was an enviable air of dynamism across the Channel.
[ترجمه ترگمان]در آن سوی کانال هوای خوش dynamism به مشام می رسید
[ترجمه گوگل]هوای مودبانه پویایی در سراسر کانال وجود داشت

11. This only adds to the dynamism between them as he tries to prove Von Bulow's innocence.
[ترجمه ترگمان]این تنها به پویایی بین آن ها به عنوان تلاش برای اثبات بی گناهی (وون Bulow)می افزاید
[ترجمه گوگل]این تنها به پویایی بین آنها افزوده می شود، زیرا او تلاش می کند تا بی گناهی Von Bulow را ثابت کند

12. The dynamism within the urban system is reflected in the performance of individual cities.
[ترجمه ترگمان]پویایی درون سیستم شهری در عملکرد شهرهای مجزا منعکس می شود
[ترجمه گوگل]پویایی در سیستم شهری در عملکرد شهرها منعکس شده است

13. Dynamism provides a comprehensive service, offering unlimited free telephone based technical support, with a helpdesk in Chicago.
[ترجمه ترگمان]Dynamism یک سرویس جامع ارائه می دهد که پشتیبانی فنی نامحدود تلفن همراه با یک helpdesk در شیکاگو ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]دینامیسم یک سرویس جامع فراهم می کند، با پشتیبانی فنی تلفن رایگان با نامحدود، با یک مرکز خدمات در شیکاگو فراهم می کند

14. Such dynamism means perpetual change and the two processes of bank erosion and sediment deposition are unceasing.
[ترجمه ترگمان]این پویایی به معنای تغییر دایمی و دو فرآیند فرسایش بانکی و رسوب رسوب است
[ترجمه گوگل]چنین پویایی به معنای تغییر دائمی است و دو فرایند فرسایش و رسوب رسوب بانکی بی وقفه است

German dynamism was threatening the balance of power in Europe.

نیروی پویای آلمان‌ها توازن قدرت در اروپا را مورد تهدید قرار داده بود.


the dynamism of the Gothic architectural style

پویندگی سبک معماری گوتیک


اصطلاحات

dynamic psychology

روانشناسی پویا


پیشنهاد کاربران

قدرت حرکت داشتن

نیروی محرکه


کلمات دیگر: