کلمه جو
صفحه اصلی

practised


معنی : با تجربه
معانی دیگر : practiced باتجربه

انگلیسی به فارسی

( practiced )باتجربه


انگلیسی به انگلیسی

• someone who is practised at something is good at it because they have had a lot of experience of it.

مترادف و متضاد

با تجربه (صفت)
thoroughbred, experienced, practiced, practised

جملات نمونه

1. He has practised medicine for a year.
[ترجمه ترگمان]یک سال است که طبابت می کند
[ترجمه گوگل]او یک سال است که دارو مصرف کرده است

2. The old lady has practised a lot at drawing and she is now a famous painter.
[ترجمه ترگمان]پیرزن در نقاشی خیلی مهارت دارد و حالا نقاش مشهوری است
[ترجمه گوگل]بانوی پیر در نقاشی بسیار تمرین کرده است و او اکنون یک نقاش مشهور است

3. He practised the boys in football.
[ترجمه ترگمان] اون پسرا رو توی فوتبال تمرین می کرد
[ترجمه گوگل]او پسران را در فوتبال تمرین کرد

4. She practised as a barrister for many years.
[ترجمه ترگمان]چند سال بود که وکیل دعاوی بود
[ترجمه گوگل]او سالها به عنوان مدافع دادخواهی فعالیت کرد

5. He faced the television cameras with practised ease.
[ترجمه ترگمان]با آسودگی خاطر با دوربین های تلویزیون روبرو شد
[ترجمه گوگل]او به راحتی با دوربین های تلویزیونی مواجه شد

6. He practised a preaching and teaching ministry there for over 40 years.
[ترجمه ترگمان]او بیش از ۴۰ سال در آنجا موعظه می کرد و تدریس می کرد
[ترجمه گوگل]او بیش از 40 سال در آنجا مأموریت و تدریس کرده است

7. In our first - aid class we practised on one another.
[ترجمه ترگمان]در کلاس کمک های اولیه ما روی هم تمرین می کردیم
[ترجمه گوگل]در اولین کلاس کمک ما ما را در یکی دیگر از تمرین

8. She was a practised swindler and took advantage of the old man's confiding nature.
[ترجمه ترگمان]او یک شیاد تمام عیار بود و از آن پیرمرد اعتماد به نفس استفاده می کرد
[ترجمه گوگل]او یک متهم متعهد بود و از ماهیت محرمانه پیرمرد استفاده میکرد

9. He practised at the pawnshop counter for many years.
[ترجمه ترگمان]او سال ها در فروشگاه موسسه رهنی کار می کرد
[ترجمه گوگل]او در سالهای گذشته در لندن کار می کرد

10. He performed the job with practised skill.
[ترجمه ترگمان]کارش را با مهارت انجام می داد
[ترجمه گوگل]او کار را با تمرین مهارت انجام داد

11. There are consistent reports of electrical torture being practised on inmates.
[ترجمه ترگمان]گزارش های پیوسته ای از شکنجه الکتریکی در زندانیان وجود دارد
[ترجمه گوگل]گزارش های سازگار با شکنجه های الکتریکی در زندانیان وجود دارد

12. She is a confident and practised speaker who always impresses her audience.
[ترجمه ترگمان]او یک سخنران مطمئن و باتجربه است که همیشه مخاطبین خود را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه گوگل]او سخنران است که همیشه با مخاطبانش تحت تاثیر قرار می گیرد

13. These writers knew that unless they practised a form of self-censorship, the authorities would persecute them.
[ترجمه ترگمان]این نویسندگان می دانستند که اگر از خود سانسوری استفاده نکنند، مقامات آن ها را شکنجه خواهند داد
[ترجمه گوگل]این نویسندگان می دانستند، مگر اینکه آنها یک نوع سانسور خود را تحمل کنند، مقامات آنها را مورد آزار و اذیت قرار می دهند

14. The tribe practised a religion that mixed native beliefs and Christianity.
[ترجمه ترگمان]قبیله دینی را که عقاید بومی و مسیحیت را با هم مخلوط می کردند، تمرین می کرد
[ترجمه گوگل]قبیله مذهبی را ادغام کرد که باورهای مسیحی و مسیحیت را مخلوط کرد


کلمات دیگر: