درس خواندن
hit the books
پیشنهاد کاربران
خرخونی کردن
خیلی سخت مطالعه کردن
if I used to study after each class, i didn't have to pull an all nighter for exams, so i had to stay up all night and hit the books. that's why I slept in.
اگر عادت داشتم بعد از هر کلاس، درس میخوندم، مجبور نبودم تمام شب را برای امتحانات بیدار بمونم از اینرو مجبور بودم تمام شب بیدار باشم و خرخونی کنم. به همین خاطر فردا صبحش دیر از خواب بیدار میشدم.
اگر عادت داشتم بعد از هر کلاس، درس میخوندم، مجبور نبودم تمام شب را برای امتحانات بیدار بمونم از اینرو مجبور بودم تمام شب بیدار باشم و خرخونی کنم. به همین خاطر فردا صبحش دیر از خواب بیدار میشدم.
مثل خر خوندن
زیاد درس خواندن
To hit the books:
- to start studying
شروع به درس خواندن
Ted partied all weekend. Finally, on sunday night, he decided it was time to hit the books
تد تمام اخرهفته رو مهمانی گرفت. درنهایت، شب یکشنبه تصمیم گرفت که زمان شروع کردن به درس خواندن است
- to start studying
شروع به درس خواندن
Ted partied all weekend. Finally, on sunday night, he decided it was time to hit the books
تد تمام اخرهفته رو مهمانی گرفت. درنهایت، شب یکشنبه تصمیم گرفت که زمان شروع کردن به درس خواندن است
کلمات دیگر: