کلمه جو
صفحه اصلی

concubinage


معنی : زندگانی با صیغه، زندگی بطور صیغه
معانی دیگر : (حقوق) هم خوابگی (بدون ازدواج رسمی)

انگلیسی به فارسی

زندگانی با صیغه، زندگی به‌طور صیغه


انگلیسی به انگلیسی

• state of being a concubine; practice of living together without being legally married

مترادف و متضاد

زندگانی با صیغه (اسم)
concubinage

زندگی بطور صیغه (اسم)
concubinage

جملات نمونه

1. Although concubinage and foot-binding have been outlawed, the woman's role is still considered to be in the home.
[ترجمه ترگمان]اگرچه concubinage و foot ممنوع اعلام شده است، اما نقش این زن هنوز در خانه در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]اگر چه مقاربت و پیوند زناشویی غیرقانونی بوده است، اما نقش زن هنوز در خانه محسوب می شود

2. Historically, concubinage was frequently voluntary (by the girl and/or her family’s arrangement), as it provided a measure of economic security for the woman involved.
[ترجمه ترگمان]از لحاظ تاریخی، آن ها اغلب داوطلبانه (توسط دختر و \/ یا خانواده او)داوطلبانه بودند، چرا که یک معیار امنیت اقتصادی برای زنی که در آن دخیل بود را فراهم می کرد
[ترجمه گوگل]از لحاظ تاریخی، اغلب داوطلبانه (به وسیله دختر و / یا تنظیم خانواده اش) اغلب داوطلبانه بود، زیرا امنیت اقتصادی زن را در بر می گرفت

3. Concubinage was abolished by the Communist after 194
[ترجمه ترگمان]حزب کمونیست پس از ۱۹۴ (۱۹۴)توسط حزب کمونیست لغو شد
[ترجمه گوگل]بعد از 194 کمونیست توسط کمبریج لغو شد

4. The institutions of slave girls, concubinage and forced marriage also irrevocably tied to the landlord system.
[ترجمه ترگمان]موسسات دختران برده، concubinage و ازدواج اجباری نیز به طور قطع به نظام اربابی وابسته بودند
[ترجمه گوگل]مؤسسات دختران برده، ازدواج و ازدواج اجباری نیز غیرقابل برگشت به سیستم صاحبخانه مرتبط است

5. Involuntary, or servile, concubinage sometimes involves sexual slavery of one member of the relationship, typically the woman.
[ترجمه ترگمان]Involuntary، یا servile، گاهی شامل بردگی جنسی یکی از اعضای این رابطه می شود که معمولا زن است
[ترجمه گوگل]گناه غیرقانونی یا خدمتکار بعضی اوقات شامل بردگی جنسی یکی از اعضای خانواده است، معمولا زن

6. Concubinage has a long history and was common through the early 20th century.
[ترجمه ترگمان]Concubinage دارای سابقه طولانی است و در اوایل قرن بیستم رایج بود
[ترجمه گوگل]Concubinage دارای تاریخچه ای طولانی است و از قرن بیست ویکم نیز رایج بود

7. Concubinage is the state of a woman or youth in an ongoing, quasi-matrimonial relationship with a man of higher social status.
[ترجمه ترگمان]Concubinage وضعیت یک زن یا جوان در یک رابطه ادامه دار و نامشروع با مردی از وضعیت اجتماعی بالاتر است
[ترجمه گوگل]همجنسگرایی وضعیت زن یا جوان در یک رابطه مداوم و نیمه متقابل با مردی است که دارای موقعیت اجتماعی بالاتری است

8. They inveighed against slavery, concubinage, foot binding, arranged marriage, cruel punishments, and the use of opium.
[ترجمه ترگمان]آن ها مخالف بردگی، concubinage، پای پیاده، ازدواج منظم، تنبیه ات بی رحمانه، و استفاده از تریاک بودند
[ترجمه گوگل]آنها علیه برده داری، گنبد، پای پیوند، ترتیب ازدواج، مجازات های بی رحمانه و استفاده از تریاک سوگند خوردند

9. So concubinage has been an institution for thousands of years and the Chinese have always had an exceptionally pragmatic attitude toward sex.
[ترجمه ترگمان]پس concubinage هزاران سال است که یک موسسه بوده و چینی ها همیشه نگرش واقع گرایانه ای نسبت به رابطه جنسی داشته اند
[ترجمه گوگل]بنابراین صدابردار هزاران سال است که موسسه بوده و چینی ها همواره به نحوی استثنایی عملگرایانه ای نسبت به جنس داشته اند

10. The institutions of slave girls, concubinage and forced marriage were also irrevocably tied to the landlord system.
[ترجمه ترگمان]موسسات دختران برده، concubinage و ازدواج اجباری نیز به طور قطع به نظام اربابی بسته شده بودند
[ترجمه گوگل]مؤسسات دختران برده، مقاربت و ازدواج اجباری نیز غیرقابل برگشت به سیستم صاحبخانه بود

11. Concubinage has a long history in China and was common right up to the early 20th century.
[ترجمه ترگمان]Concubinage دارای سابقه طولانی در چین است و تا اوایل قرن بیستم رایج بود
[ترجمه گوگل]Concubinage تاریخ طولانی در چین دارد و تا اوایل قرن بیستم معمول بود

12. Concubinage has made a come back in recent years.
[ترجمه ترگمان]Concubinage در سال های اخیر بازگشته است
[ترجمه گوگل]در سال های اخیر کمپینی در سال های اخیر بازنگری شده است

13. But the story's social context is the concubinage, Zhao Wei's role in the real conditions can share with my husband, how she was in the end the answer?
[ترجمه ترگمان]اما زمینه اجتماعی این داستان، صیغه کردن است، نقش ژایو وی در شرایط واقعی، می تواند با شوهرم در میان باشد، چگونه او در پایان این پاسخ بود؟
[ترجمه گوگل]اما زمینه اجتماعی داستان این است که تقسیم بندی، نقش ژائو وی در شرایط واقعی می تواند با شوهر من، چگونه او در پایان پاسخ است؟

14. As a rule concubinage was more the custom than multiple wives.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک قانون، concubinage از زنان دیگر رسم و رسم بود
[ترجمه گوگل]به عنوان یک قاعده قانونی، سفارشی نسبت به چند زن بود

15. Concubinage, which had been almost unknown under the Japanese, was re introduced into the island.
[ترجمه ترگمان]در این میان ژاپن که تقریبا ناشناخته بود، به جزیره معرفی شد
[ترجمه گوگل]کنکوبیناژ، که تقریبا ناشناخته بود تحت ژاپنی، دوباره به جزیره معرفی شد

پیشنهاد کاربران

concubinage ( روان شناسی )
واژه مصوب: هم بالینی
تعریف: وضعیت زندگی فردی که بدون ازدواج با فرد دیگری زندگی می کند


کلمات دیگر: