کلمه جو
صفحه اصلی

comradeship


معنی : رفاقت
معانی دیگر : معاضدت

انگلیسی به فارسی

رفاقت، معاضدت، هم‌قطاری، دوستی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: friendship based on shared or group activities or interests.

- A comradeship quickly developed among those who had volunteered to be in the search party.
[ترجمه ترگمان] یک رفاقت به سرعت در میان کسانی ایجاد شد که داوطلب شدن در حزب جستجو شده بودند
[ترجمه گوگل] دوستی به سرعت در میان کسانی که داوطلب شده بودند در حزب جستجو توسعه پیدا کند

• friendship; fellowship
comradeship is friendship between a number of people who are doing the same work or who share the same difficulties or dangers.

مترادف و متضاد

رفاقت (اسم)
camaraderie, friendship, amity, comradeship, fellowship, good fellowship

جملات نمونه

1. comradeship can fester into hatred
رفاقت می تواند به تنفر بیانجامد.

2. There was a sense of comradeship between them.
[ترجمه ترگمان]یک نوع رفاقت بین آن ها وجود داشت
[ترجمه گوگل]حس همدردی میان آنها وجود داشت

3. It was the spirit of comradeship that made victory possible.
[ترجمه ترگمان]این روحیه رفاقت بود که پیروزی را ممکن می ساخت
[ترجمه گوگل]این روح دوستی بود که پیروزی را ممکن ساخت

4. And there is less relaxed comradeship among members than there used to be.
[ترجمه ترگمان]و رفاقت کم تر در بین اعضا وجود دارد که قبلا وجود داشته است
[ترجمه گوگل]و کمونیسم کمتری در میان اعضا وجود دارد که از آن استفاده می شود

5. Pliny, who preserved the story, notes that their comradeship flourished for some years.
[ترجمه ترگمان]پلینی، که داستان را حفظ کرده است، متذکر می شود که comradeship برای چند سال رشد یافته است
[ترجمه گوگل]پلینی، که این داستان را حفظ کرد، یاد می کند که همکاری آنها چندین سال است

6. Perhaps arising from the close personal comradeship of those war years was Basil's empathy with ordinary working folk.
[ترجمه ترگمان]شاید ناشی از رفاقت شخصی نزدیک آن سال های جنگ همدلی باسیل با مردم عادی بود
[ترجمه گوگل]شاید ناشی از همبستگی شخصی نزدیک آن سالهای جنگ، همدلی ریحان با کارگران معمولی بود

7. The spirit of comradeship that had made victory possible had the welfare state as one of its natural corollaries.
[ترجمه ترگمان]روحیه رفاقت که پیروزی را ممکن کرده بود، حالت رفاهی را به عنوان یکی از corollaries طبیعی خود داشت
[ترجمه گوگل]روح دوستی که امکان پیروزی داشت، دولت رفاه را یکی از دلایل طبیعی آن دانست

8. Though there was undoubtedly comradeship, there was also the danger and loneliness of individual enterprise.
[ترجمه ترگمان]اگرچه بی تردید یک رفاقت وجود داشت، خطر و تنهایی بنگاه های اقتصادی نیز وجود داشت
[ترجمه گوگل]اگرچه بدون شک رفقا بود، خطر و تنهایی سازمانی نیز وجود داشت

9. Ishmael, however, welcomes the comradeship of all human beings.
[ترجمه ترگمان]با این حال، اسماعیل از رفاقت همه انسان ها استقبال می کند
[ترجمه گوگل]اسماعیل، با این حال، از همکاری همه انسان ها استقبال می کند

10. She looked from one to the other, saw comradeship in the pretended reluctance of shared smiles.
[ترجمه ترگمان]از یکی به دیگری نگاه کرد و در حالی که حاکی از بیزاری و بیزاری مشترک بود، از یکی به دیگری نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او از یکی به سوی دیگر نگاه کرد، رفقا را در تمایلی که از لبخند های مشترک داشت، دید

11. But this comradeship turned to a strange reticence during the last few days of the journey.
[ترجمه ترگمان]اما این رفاقت در چند روز اخیر به سکوت عجیبی تبدیل شد
[ترجمه گوگل]اما در طول چند روز اخیر این سفر، این دوستی تبدیل به یک تردید عجیب و غریب شد

12. He seemed to gain pleasure from the comradeship of Art teachers; their banter and dry North country humour.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که از پیوند دوستی با هنر آرت، شوخی و شوخی آن ها لذت می برد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید از رفقای معلمان هنر لذت می برد؛ زرق و برق زدگی آنها و طعم خشک کشور شمالی

13. Perhaps his imagination was fuelled initially by the comradeship of a group and the creativity it could galvanise.
[ترجمه ترگمان]شاید تخیل او در ابتدا توسط رفاقت یک گروه و خلاقیت بوجود آمده بود
[ترجمه گوگل]شاید تخیل او در ابتدا توسط دوستی یک گروه و خلاقیتی که می توانست آن را به وجود آورد، بوجود آورد

14. Its primary aims are comradeship and welfare.
[ترجمه ترگمان]اهداف اولیه آن رفاقت و رفاه است
[ترجمه گوگل]اهداف اولیه آن رفاه و رفاه است

15. The teachers and students are also the comradeship, right ?
[ترجمه ترگمان]هم معلمان و هم دانش آموزان یک رفاقت هستند، درست است؟
[ترجمه گوگل]معلمان و دانش آموزان هم رفقا هستند، درست است؟

پیشنهاد کاربران

برادری. خواهری. رفاقت
اصطلاحی که در نظامهای تمامت خواه به طور رسمی جهت خطاب قرار دادن هم حزبی ها به کار می رفت. مثلا در آلمان نازی یا شوروی طابق


کلمات دیگر: