کلمه جو
صفحه اصلی

prohibition


معنی : منع، تحریم، ممانعت، ممنوعیت، نهی، قدغن، صدور حکم منع
معانی دیگر : بازمان، بازداری، بژکم، (امریکا) ممنوعیت فروش مشروبات الکلی

انگلیسی به فارسی

منع، نهی، تحریم، ممانعت، قدغن، صدور حکم منع


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of prohibiting.
مترادف: ban, embargo, proscription, taboo
متضاد: permission
مشابه: boycott, constraint, exclusion, injunction, law, limit, prevention, restriction, taboo

- The prohibition of tobacco smoking in all public buildings took place last year.
[ترجمه Hani] سال گذشته ممنوعیت سیگارکشیدن در اماکن عمومی اجراشد
[ترجمه ترگمان] ممنوعیت سیگار کشیدن در همه ساختمان های عمومی سال گذشته اتفاق افتاد
[ترجمه گوگل] ممنوعیت مصرف دخانیات در تمام ساختمان های عمومی سال گذشته صورت گرفت

(2) تعریف: a law that prohibits something.
متضاد: permission
مشابه: ban, taboo

- Environmentalists are working for the prohibition of these dangerous products.
[ترجمه ترگمان] متخصصان محیط زیست بر روی ممنوعیت این محصولات خطرناک کار می کنند
[ترجمه گوگل] محیط زیست برای ممنوعیت این محصولات خطرناک تلاش می کند

(3) تعریف: a legal ban on the production, transport, sale, or possession of alcoholic beverages.

- Prohibition made the sale of alcohol illegal.
[ترجمه ترگمان] ممنوعیت الکل فروش مشروبات الکلی را غیرقانونی اعلام کرد
[ترجمه گوگل] ممنوعیت فروش الکل غیرقانونی بود
- Prohibition caused some breweries to close, while others turned to the sale of yeast and non-alcoholic beverages.
[ترجمه ترگمان] ممنوعیت برخی breweries را به تعطیلی کشاند، در حالی که برخی دیگر به فروش نوشیدنی های yeast و non روی آورده اند
[ترجمه گوگل] ممنوعیت برخی از کارخانه های شیرینی سازی را متوقف کرد، در حالی که دیگران به فروش مخمر و نوشیدنی های غیر الکلی تبدیل شدند

(4) تعریف: (often cap.) the period from 1920 to 1933 during which such a ban was in effect in the United States.
مشابه: abstention, abstinence, temperance

- During Prohibition, clubs and bars called "speakeasies" sold illegal alcoholic beverages.
[ترجمه ترگمان] در طی ممنوعیت مشروبات الکلی، باشگاه ها و bars به نام \"speakeasies\" نوشیدنی های الکلی غیرقانونی به فروش رسیدند
[ترجمه گوگل] در طول مهمانی، باشگاه ها و کافه ها 'speakeasies' به فروش غیر قانونی مشروبات الکلی

• (1919-1933) period during which the eighteenth amendment was in effect and the sale manufacture and transportation of alcoholic beverages was illegal (u.s. history)
state of being forbidden; act of forbidding or prohibiting; law or decree which forbids something

مترادف و متضاد

منع (اسم)
prevention, ban, veto, averting, prohibition, forbidding, inhibition, hindrance, withholding, checking, interdiction, hindering, forbiddance

تحریم (اسم)
interdict, prohibition, embargo, boycott, lockout

ممانعت (اسم)
prevention, prohibition, exclusion, curbing, interdiction, debarment, forbiddance

ممنوعیت (اسم)
prohibition, embargo, interdiction, forbiddance

نهی (اسم)
interdict, prohibition, injunction, forbiddance

قدغن (اسم)
interdict, prohibition, injunction, forbiddance

صدور حکم منع (اسم)
prohibition

ban, forbiddance


Synonyms: bar, constraint, disallowance, don’t, embargo, exclusion, injunction, interdict, interdiction, negation, no-no, obstruction, off limits, out of bounds, prevention, proscription, refusal, repudiation, restriction, taboo, temperance, veto


Antonyms: allowance, clearance, permission


جملات نمونه

1. is there a prohibition against dancing too?
آیا رقصیدن هم ممنوع است ؟

2. The prohibition order meant that the book could not be sold in this country.
[ترجمه ترگمان]این ممنوعیت به این معنا بود که این کتاب نمی تواند در این کشور فروخته شود
[ترجمه گوگل]دستور ممنوعیت بدین معنی بود که این کتاب در این کشور فروخته نمی شود

3. They voted in favour of the prohibition of smoking in public areas.
[ترجمه ترگمان]آن ها به نفع ممنوعیت سیگار کشیدن در مناطق عمومی رای دادند
[ترجمه گوگل]آنها به نفع ممنوعیت سیگار کشیدن در مناطق عمومی رای دادند

4. The environmental group is demanding a complete prohibition against the hunting of whales.
[ترجمه ترگمان]گروه محیط زیست خواستار ممنوعیت کامل علیه شکار وال ها شده است
[ترجمه گوگل]گروه زیست محیطی خواستار ممنوعیت کامل شکار نهنگ ها است

5. Paradoxically, the prohibition of liquor caused an increase in alcoholism.
[ترجمه ترگمان]ظاهرا این ممنوعیت مشروبات الکلی باعث افزایش اعتیاد به الکل شده است
[ترجمه گوگل]به طور متناقض، ممنوعیت مشروبات الکلی باعث افزایش الکل شد

6. It recommended that the prohibition on contingency fees and other forms of incentive should be re-examined.
[ترجمه ترگمان]توصیه می شود که ممنوعیت هزینه های احتمالی و سایر اشکال انگیزه باید مجددا مورد بررسی مجدد قرار گیرد
[ترجمه گوگل]توصیه می شود که ممنوعیت هزینه های احتمالی و سایر اشکال انگیزه مجددا بررسی شود

7. An absolute prohibition against assignment is less popular than a qualified prohibition which requires a landlord not to withhold consent unreasonably.
[ترجمه ترگمان]ممنوعیت مطلق در برابر تکلیف، کم تر از یک ممنوعیت واجد شرایط است که به یک کاروانسرا نیاز دارد که به طور غیر منطقی رضایت خود را به دست ندهد
[ترجمه گوگل]ممنوعیت مطلق در برابر تخصیص، کم اهمیت تر از ممنوعیت واجد شرایط است که مستلزم یک صاحبخانه است که بدون رضایت از رضایت خودداری نماید

8. Mr Sharpe has the right idea that prohibition fails to accomplish its goals.
[ترجمه ترگمان]آقای شارپ معتقد است که این ممنوعیت نمی تواند به اهداف خود دست یابد
[ترجمه گوگل]آقای شارپ معتقد است که ممنوعیت برای رسیدن به اهدافش موفق نیست

9. Second, the Orphic prohibition against killing stands in marked contrast to the Titans' devouring Dionysos.
[ترجمه ترگمان]دوم، منع مشروبات الکلی در برابر کشتن، در مقایسه با the که Dionysos را می بلعد در تضاد است
[ترجمه گوگل]دوم، ممنوعیت Orphic در برابر کشتار، در مقایسه با تیتانها، 'Dionysos' را در بر می گیرد

10. This prohibition applies to all proceedings under s34 including applications to vary or discharge existing orders.
[ترجمه ترگمان]این ممنوعیت در همه مراحل تحت کنترل از جمله برنامه ها برای تغییر یا تخلیه دستورها موجود اعمال می شود
[ترجمه گوگل]این ممنوعیت در مورد تمام پرونده های تحت S34 شامل برنامه های کاربردی برای تغییر و یا تخلیه سفارشات موجود است

11. They include a prohibition on management advisory services, and rotation of auditors.
[ترجمه ترگمان]آن ها شامل ممنوعیت خدمات مشاوره ای مدیریتی و چرخش حسابرسان هستند
[ترجمه گوگل]آنها ممنوعیت خدمات مشاوره مدیریت و چرخش حسابرسان هستند

12. Prohibition killed all but a handful of regional breweries and the well-known industrial giants.
[ترجمه ترگمان]ممنوعیت همه جز مشتی از breweries منطقه ای و غول های شناخته شده صنعتی را کشت
[ترجمه گوگل]ممنوعیت کشتن همه چیز را به جز تعداد انگشت شماری از کارخانه های تولید منطقه ای و غول های صنعتی شناخته شده

13. Although a total prohibition exists for the third category above, special circumstances may exist for the first two services.
[ترجمه ترگمان]اگرچه ممنوعیت کلی برای طبقه سوم بالاتر وجود دارد، شرایط خاص ممکن است برای دو سرویس اول وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]اگر چه ممنوعیت کامل برای رده سوم در بالا وجود دارد، اما ممکن است شرایط خاص برای دو سرویس اول وجود داشته باشد

14. Prohibition will apply to chief executives, chief officers, deputies and others who regularly advise or act on behalf of their councils.
[ترجمه ترگمان]ممنوعیت برای مدیران اجرایی، افسران ارشد، معاونان و کسانی که به طور منظم به نمایندگی از شوراها کار می کنند، اعمال خواهد شد
[ترجمه گوگل]ممنوعیت به مدیران اجرایی، افسران اصلی، نمایندگان و دیگران که به طور منظم به نمایندگی از شوراهای آنها توصیه یا عمل می کنند، اعمال خواهد شد

is there a prohibition against dancing too?

آیا رقصیدن هم ممنوع است؟


پیشنهاد کاربران

محارم

ممنوعیت
منع

prohibition ( اعتیاد )
واژه مصوب: ممنوعیت
تعریف: شیوه ای در سیاست مهار مواد و الکل که در آن تولید و فروش و مصرف آنها اکیداً ممنوع می شود|||متـ . سیاست ممنوعیت مطلق zero tolerant policy


کلمات دیگر: