کلمه جو
صفحه اصلی

concinnity


معنی : ظرافت، تناسب، زیبایی
معانی دیگر : (به ویژه در مورد سبک ادبی) ظرافت و زیبایی، موزون بودن، حسن ترکیب

انگلیسی به فارسی

اعتماد به نفس، زیبایی، ظرافت، تناسب


زیبایی، ظرافت، تناسب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: concinnities
• : تعریف: a harmonious or skillful arrangement of parts, as in writing or rhetoric.

مترادف و متضاد

ظرافت (اسم)
agility, adroitness, delicacy, elegance, grace, airiness, daintiness, concinnity, jocularity, gumption, jocosity, quick-wittedness, wittiness

تناسب (اسم)
analogy, symmetry, coordination, scale, proportion, appropriateness, proportionality, congruence, concinnity, propriety, commensurability, congruency

زیبایی (اسم)
elegance, grace, beauty, seeming, glee, pulchritude, sheen, concinnity

جملات نمونه

1. The concinnity of the song made me feel relaxed.
[ترجمه ترگمان]زمزمه این آهنگ باعث شد احساس راحتی کنم
[ترجمه گوگل]صداقت این آهنگ به من آرامش داد

2. Tied arch bridge, not only has a concinnity outline, but also is fit for buildings in the watery region and cities on the soft clay ground.
[ترجمه ترگمان]پل arch (Tied)نه تنها طرح کلی تری دارد، بلکه متناسب با ساختمان ها در منطقه پر آب و شهرهای روی خاک رس نرم است
[ترجمه گوگل]پل قهوه ای متصل شده، نه تنها یک طرح کلی، بلکه مناسب برای ساختمان ها در منطقه آبریز و شهرستانها در خاک رس نرم است

3. She is really not only beauty, loveliness, and winningness, to my thinking, but also cleanness, concinnity, and holiness just as I shown the flowers are.
[ترجمه ترگمان]او نه تنها زیبایی، زیبایی و winningness را به تفکر من، بلکه از پاکیزگی، concinnity و تقدس را درست همان طور که نشان دادم گل ها هستند، نیست
[ترجمه گوگل]او واقعا فقط زیبایی، شادابی و برنده شدن است، به تفکر من، بلکه پاک، مهربانی و تقدس همانطور که گلها را نشان می دهند

4. Schopenhauer has come up with the aesthetics category of "obsequious beauty" between concinnity and magnificence, which is a great contribution to the classification of the pattern of beauty he does.
[ترجمه ترگمان]شوپنهاور برگرفته از \"زیبایی obsequious\" بین concinnity و magnificence است که سهم بزرگی در طبقه بندی الگوی زیبایی دارد
[ترجمه گوگل]شوپنهاور با طبقه بندی زیبایی شناختی �زیبایی ظالمانه� بین اعتماد به نفس و شکوه و جلال، که سهم بزرگی در طبقه بندی الگوی زیبایی او است، مطرح شده است

5. Uge —One of the famous fashionable brand name in France, is holding the great reputation with concinnity and elegance design over the world since 1920's.
[ترجمه ترگمان]Uge - یکی از مشهورترین نام تجاری معروف در فرانسه، شهرت بزرگ خود را با طراحی concinnity و ظرافت در سراسر جهان از دهه ۱۹۲۰ در دست دارد
[ترجمه گوگل]Uge یکی از نامهای معروف مد روز در فرانسه، از سال 1920، شهرت خوبی با طراحی بی نظیر و ظریف در سراسر جهان دارد

6. Purple-grey silver-flash painting doors look so classical and charming as if a concinnity waltz.
[ترجمه ترگمان]در رنگ نقره ای - نقره ای رنگ نقره ای - نقره ای چنان کلاسیک و جذاب به نظر می رسد که گویی یک آهنگ والس است
[ترجمه گوگل]درب نقاشی نقره ای نقره ای نقره ای به نظر می رسد به طوری کلاسیک و جذاب به نظر می رسد که والتز مشروط

7. They are really not only beauty, loveliness, and winningness, in my opinions, but also cleanness, concinnity, and holiness just as I show the candock is.
[ترجمه ترگمان]آن ها نه تنها زیبایی، زیبایی و winningness را در نظر من، بلکه منزه بودن، تقدس و تقدس را، همان طور که نشان می دهم، پاک و منزه می دانند
[ترجمه گوگل]آنها واقعا نه تنها زیبایی، خوشبختی و برنده شدن، در عقاید من هستند، بلکه همچنین پاکیزگی، صداقت و تقدس درست همانطور که من نشان می دهم

8. Cable-stayed bridge is a new type of bridge structure which has been developed in recent decades and enjoys the characteristics of concinnity, slenderness and strong span ability.
[ترجمه ترگمان]پل stayed یک نوع جدیدی از ساختار پل است که در دهه های اخیر توسعه یافته است و از ویژگی های of، لاغری و توانایی محدوده قوی برخوردار است
[ترجمه گوگل]پل باقی مانده کابل، نوع جدیدی از ساختار پل است که در دهه های اخیر توسعه یافته است و دارای ویژگی هایی از قبیل قدرت، انعطاف پذیری و توانایی است

9. Sometime they are also missish, rejects man's appointment with the lazy expression, like missish belongs concinnity forever. But they don't have the sense of belongingness.
[ترجمه ترگمان]زمانی که آن ها نیز missish هستند، انتصاب مرد با عبارت تنبل را رد می کند، مثل missish که برای همیشه متعلق به concinnity است اما آن ها حس belongingness را ندارند
[ترجمه گوگل]بعضی وقتها آنها نیز مأموریت می کنند، انتصاب انسان را با بیان تنهایی رد می کنند، مانند missish، تعلق خاطر برای همیشه اما آنها حس تعلق ندارند

10. Nanfang hospital has in mind on creating first rate and concinnity job and habitation.
[ترجمه ترگمان]بیمارستان Nanfang در زمینه ایجاد نرخ اولیه و ایجاد شغل و مسکن در نظر گرفته شده است
[ترجمه گوگل]بیمارستان نانفنگ در حال ایجاد اشتغال و اقامت در اولویت و اعتماد به نفس است


کلمات دیگر: