لعنتی، ملعون، ملعون oh, this blamed weather! آه، این هوای لعنتی!
blamed
لعنتی، ملعون، ملعون oh, this blamed weather! آه، این هوای لعنتی!
انگلیسی به فارسی
لعنتی، ملعون
سرزنش شد، مقصر دانستن، سرزنش کردن، ملامت کردن، عیب جویی کردن از، انتقاد کردن، گله کردن، لکه دار کردن، عتاب کردن
انگلیسی به انگلیسی
• (term used as an intensive) confounded; damned; darned (e.g. "she called me a blamed fool"; "the blamed darned car would not start")
جملات نمونه
Oh, this blamed weather!
آه، این هوای لعنتی!
1. oh, this blamed weather!
آه،این هوای لعنتی !
2. many accidents were blamed on the snow
برف را سبب تصادفات زیادی قلمداد کردند.
3. students should not be blamed for drinking deep of the culture which surrounds them
شاگردان را به خاطر پذیرش فرهنگی که دور تا دور آنها را فراگرفته است نباید ملامت کرد.
4. i am not to be blamed
تقصیر من نیست.
5. Truth may be blamed, but shall never be shamed.
[ترجمه ترگمان]حقیقت را می توان سرزنش کرد، اما هرگز شرمنده نخواهیم شد
[ترجمه گوگل]حقیقت ممکن است سرزنش شود، اما هرگز نباید شرمنده شود
[ترجمه گوگل]حقیقت ممکن است سرزنش شود، اما هرگز نباید شرمنده شود
6. A dropped cigarette is being blamed for the fire.
[ترجمه ترگمان]یک سیگار خاموش برای آتش سوزی مورد سرزنش قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]سیگار کشیدن برای آتش سوزی است
[ترجمه گوگل]سیگار کشیدن برای آتش سوزی است
7. The press has been blamed for intruding into people's personal lives in an unacceptable way.
[ترجمه ترگمان]مطبوعات به خاطر دخالت در زندگی شخصی افراد به یک روش غیرقابل پذیرش مورد سرزنش قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]مطبوعات برای ورود به زندگی شخصی مردم به روش غیر قابل قبول مقصر بوده است
[ترجمه گوگل]مطبوعات برای ورود به زندگی شخصی مردم به روش غیر قابل قبول مقصر بوده است
8. He blamed Fiona for a lousy weekend.
[ترجمه ترگمان]اون \"فیونا\" رو به خاطر یه آخر هفته مزخرف سرزنش می کرد
[ترجمه گوگل]او فیونا را به خاطر تعطیلات عجیب و غریب متهم کرد
[ترجمه گوگل]او فیونا را به خاطر تعطیلات عجیب و غریب متهم کرد
9. The shortage of teachers was blamed on government cutbacks.
[ترجمه ترگمان]کمبود آموزگاران در کاهش های دولت مقصر شناخته شد
[ترجمه گوگل]کمبود معلمان بر کاهش دولت متهم بود
[ترجمه گوگل]کمبود معلمان بر کاهش دولت متهم بود
10. February's figures cannot plausibly be blamed on flukes or special factors.
[ترجمه ترگمان]آمار ماه فوریه را نمی توان به صورت plausibly و یا عوامل خاص سرزنش کرد
[ترجمه گوگل]فاکتورهای ماه فوریه نمی تواند به طور قابل ملاحظه ای در قاعده یا عوامل خاص مورد سرزنش قرار گیرد
[ترجمه گوگل]فاکتورهای ماه فوریه نمی تواند به طور قابل ملاحظه ای در قاعده یا عوامل خاص مورد سرزنش قرار گیرد
11. She blamed him for the failure of their marriage/blamed the failure of their marriage on him.
[ترجمه ترگمان]او او را به خاطر شکست ازدواج سرزنش کرد \/ تقصیر ازدواج آن ها را به گردن او انداخت
[ترجمه گوگل]او او را به خاطر شکست ازدواج خود متهم کرد / شکست خوردن ازدواج او را متهم کرد
[ترجمه گوگل]او او را به خاطر شکست ازدواج خود متهم کرد / شکست خوردن ازدواج او را متهم کرد
12. Both sides blamed each other for the breakdown of talks.
[ترجمه ترگمان]هر دو طرف به خاطر شکست مذاکرات یکدیگر را مقصر دانستند
[ترجمه گوگل]هر دو طرف به دلیل شکست مذاکرات یکدیگر را متهم کردند
[ترجمه گوگل]هر دو طرف به دلیل شکست مذاکرات یکدیگر را متهم کردند
13. In a fit of hysteria, Silvia blamed me for causing her father's death.
[ترجمه ترگمان]در حالتی عصبی، silvia مرا به خاطر این که موجب مرگ پدرش شده بود سرزنش می کرد
[ترجمه گوگل]سیلویا در تناسب هیستری، من را به خاطر مرگ پدرش من را متهم کرد
[ترجمه گوگل]سیلویا در تناسب هیستری، من را به خاطر مرگ پدرش من را متهم کرد
14. Both of them should be blamed.
[ترجمه ترگمان]هر دو باید سرزنش شوند
[ترجمه گوگل]هر دو آنها باید سرزنش شوند
[ترجمه گوگل]هر دو آنها باید سرزنش شوند
پیشنهاد کاربران
مقصر دانستن
تقصیرکار، مقصر
سرزنش کردن
کلمات دیگر: