کلمه جو
صفحه اصلی

precipitance


معنی : عجله، شتاب زدگی، تعجیل بسیار
معانی دیگر : precipitancy شتابزدگی، عمل یا فعالیت رسوبی

انگلیسی به فارسی

( precipitancy )شتابزدگی، عمل یا فعالیت رسوبی،تعجیل بسیار


انگلیسی به انگلیسی

• hurry, rush, hasty action, reckless act; headlong fall, rapid downward fall

مترادف و متضاد

عجله (اسم)
hurry, haste, precipitation, posthaste, hastiness, precipitance, overhastiness

شتاب زدگی (اسم)
snap, precipitance, hurry-scurry, precipitancy

تعجیل بسیار (اسم)
precipitance, precipitancy

جملات نمونه

1. Precipitance is one of these defects.
[ترجمه ترگمان]precipitance یکی از این نقایص است
[ترجمه گوگل]پیش آگهی یکی از این نقص ها است

2. At least, therefore, I did not needless precipitance merely to shew off before the ladies.
[ترجمه ترگمان]به خاطر همین، من اصلا عجله ای برای نشان دادن نشان دادن به خانم ها ندارم
[ترجمه گوگل]بنابراین، حداقل، بنابراین، من پیش بینی نشده بود که صرفا برای نشان دادن قبل از خانم ها بود

3. Whether the bill could be passed without any obstacles can not be predicted with such a precipitance .
[ترجمه ترگمان]این که آیا این لایحه می تواند بدون مانع تصویب شود یا خیر، نمی تواند با چنین a پیش بینی شود
[ترجمه گوگل]نمی توان پیش بینی کرد که این لایحه بدون هیچ گونه موانعی به تصویب رسیده باشد

4. The youth expects to force his way by genius, vigour, and precipitance.
[ترجمه ترگمان]جوانان انتظار دارند که با نبوغ، قدرت، و precipitance راه خود را باز کنند
[ترجمه گوگل]جوانان انتظار می رود راه خود را با نابغه، قدرت و پیش افتاده به زور

5. I handle affairs with speed but not efficiency, there is no calmness when I face problems, precipitance always bring me rough taste.
[ترجمه ترگمان]من با سرعت کارها را با سرعت انجام می دهم، اما نه کفایت می کند، اما وقتی با مشکلات روبه رو می شوم آرامش و آرامش پیدا نمی کنم
[ترجمه گوگل]من مسئولیت امور را با سرعت انجام می دهم اما کارآیی ندارم، زمانی که با مشکلات مواجه می شوم آرام نیستم، تهدید من همیشه طعم خشن را به من هدیه می دهد


کلمات دیگر: