کلمه جو
صفحه اصلی

bushiness


معنی : انبوهی، پرپشتی
معانی دیگر : بته مانند بودن

انگلیسی به فارسی

انبوهی، پرپشتی


بوشندی، انبوهی، پرپشتی


مترادف و متضاد

انبوهی (اسم)
afflux, density, congestion, bushiness, luxuriance

پرپشتی (اسم)
bushiness

جملات نمونه

1. the bushiness of his eyebrows made the kids laugh
پرپشتی ابروهای او بچه ها را به خنده آورد.

The bushiness of his eyebrows made the kids laugh.

پرپشتی ابروهای او بچه‌ها را به خنده آورد.



کلمات دیگر: