کلمه جو
صفحه اصلی

dryly


معنی : با خشگی، بطور خشگ
معانی دیگر : باخشکی، با لحن خشک، صاف و ساده، بطورخشک

انگلیسی به فارسی

به‌طور خشک


خشکی، با خشگی، بطور خشگ


انگلیسی به انگلیسی

• in a dry manner, without moisture; unemotionally, coldly; sarcastically; in an uninteresting manner

مترادف و متضاد

با خشگی (قید)
drily, dryly

بطور خشگ (قید)
drily, dryly

جملات نمونه

1. They're not likely to give you money,'he remarked dryly.
[ترجمه ترگمان]به خشکی گفت: بعید نیست به تو پول بدهند
[ترجمه گوگل]آنها به احتمال زیاد به شما پول نمی دهند '

2. 'I hear you're a hero,' Philip said dryly.
[ترجمه ترگمان]فیلیپ به خشکی گفت: شنیده ام تو یک قهرمانی
[ترجمه گوگل]فیلیپ خشک گفت: 'می شنوم که شما یک قهرمان هستید '

3. I must apologise for returning somewhat dryly to the procedural point that has been raised during the debate.
[ترجمه ترگمان]باید به خاطر بازگشت تا حدی به مرحله رویه ای که در طول بحث مطرح شده بود، عذرخواهی کنم
[ترجمه گوگل]من باید برای بازگشت به حالت خفیف به نقطه رویه ای که در جریان بحث مطرح شده است، عذرخواهی کنم

4. Theo answered dryly to the effect that it was not so wonderful for his finances.
[ترجمه ترگمان]وی با لحن خشکی به این نتیجه پاسخ داد که وضع مالی او چندان عالی نیست
[ترجمه گوگل]Theo پاسخ داد: به طوری که آن را بسیار شگفت انگیز بود برای امور مالی خود

5. He spoke little and dryly.
[ترجمه ترگمان]کم حرف می زد و به سردی حرف می زد
[ترجمه گوگل]او کمی و خشک صحبت کرد

6. Habit, Gran said dryly, when asked; and Ruth knew she got fewer bookings every year.
[ترجمه ترگمان]مادربزرگ به خشکی گفت: عادت دارم، و روت می دانست که هر سال از قبل از قبل از قبل جا گرفته شده است
[ترجمه گوگل]عادت، گران گفت: خشک، زمانی که خواسته شد؛ و روت می دانست که هر ساله رزرو های کمتری دریافت می کند

7. She coughed dryly, wheezing with each breath.
[ترجمه ترگمان]با هر نفسی که می کشید با خشکی سرفه می کرد
[ترجمه گوگل]او با خشکی سرفه کرد و با هر نفس خم شد

8. Sonny shook his head and said dryly, " I can't leave this house until it's all over. "
[ترجمه ترگمان]سانی سرش را تکان داد و با لحن خشکی گفت: \" تا زمانی که همه چیز تمام شود نمی توانم این خانه را ترک کنم \"
[ترجمه گوگل]سانی سرش را تکان داد و به آرامی گفت: 'من نمی توانم این خانه را ترک کنم تا اینکه تمام شود '

9. The Marquis turned round and answered dryly, " I have poor people of my own, Monseigneur. "
[ترجمه ترگمان]مارکی سر گرداند و با لحن خشکی گفت: \" من مردم فقیری از خود دارم \"
[ترجمه گوگل]مارکی دور گردید و به طور خشکی پاسخ داد: 'من مردم فقیر خودم، مونسی گرور هستم '

10. Usage: Evenly sprays over on your wet or dryly hairs, then make your style.
[ترجمه ترگمان]کاربرد: evenly بر روی موهای خیس یا خشک خود بمالید و سپس سبک خود را بسازید
[ترجمه گوگل]استفاده: به طور موثر روی موهای خشک یا مرطوب شما اسپری می شود، سپس سبک خود را بسازید

11. The air slightly reveals dryly, I like very much, clean is neat.
[ترجمه ترگمان]هوا کمی به خشکی نشان می دهد، من خیلی چیزها را دوست دارم تمیز و پاکیزه است
[ترجمه گوگل]هوا کمی خشکی نشان می دهد، من بسیار دوست دارم، تمیز شسته و رفته است

12. I know that, he said dryly.
[ترجمه ترگمان]به خشکی گفت: این را می دانم
[ترجمه گوگل]من می دانم که، او خشک شده است

13. He laughed dryly as I tried to make sense of his ramblings.
[ترجمه ترگمان]همچنان که سعی می کردم به حرف های پوچ او گوش بدهم، به خشکی خندید
[ترجمه گوگل]او سعی کرد احساساتش را از بین ببرد

14. After the death, the doctor came, he observes dryly.
[ترجمه ترگمان]بعد از مرگ دکتر به خشکی نگاه می کند
[ترجمه گوگل]او پس از مرگ، به آرامی دید

15. Naked feet swished dryly across the planks in the wooden floor and the clang ceased abruptly.
[ترجمه ترگمان]پاهای برهنه روی تخته های کف اتاق ولو شدند و صدای دنگ ناگهان قطع شد
[ترجمه گوگل]پای برهنه خشک در زیر تخته در کف چوبی خشک شد و کلاه به طور ناگهانی متوقف شد

پیشنهاد کاربران

به طعنه، با تمسخر


کلمات دیگر: