کلمه جو
صفحه اصلی

bygone


معنی : گذشتهها، چیزهای گذشته، قدیمی، کهنه، گذشته، دیرین
معانی دیگر : پیشین، گذشته، کهنه، قدیمی، گذشته ها، چیزهای گذشته

انگلیسی به فارسی

گذشته ،کهنه ،قدیمی ،گذشته‌ها


گذشت، گذشتهها، چیزهای گذشته، گذشته، کهنه، دیرین، قدیمی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: gone by; former; past.
مترادف: departed, former, gone, old, past, previous
متضاد: forthcoming
مشابه: ancient, dead, elder, old-fashioned, old-time, olden

- a bygone era
[ترجمه ترگمان] یک دوره از گذشته
[ترجمه گوگل] یک دوران گذشت
اسم ( noun )
عبارات: let bygones be bygones
• : تعریف: (usu. pl.) something that has happened in the past.

• days that are past, time which is in the past
gone past, past, outmoded
bygone means happening or existing a very long time ago; a literary word.

مترادف و متضاد

گذشته ها (اسم)
bygone

چیزهای گذشته (اسم)
bygone

قدیمی (صفت)
olden, outdated, antiquated, senior, past, old, ancient, age-old, archaic, bygone, time-worn, out-of-date, old-time

کهنه (صفت)
olden, obsolete, antiquated, gray, old, ancient, age-old, archaic, stale, antique, dead, bygone, trite, time-worn, behindhand, ragged, frowsty, worm-eaten, dowdy, musty, fusty, poky, obsolescent, worn-out, run-down, well-worn, tacky, weatherworn

گذشته (صفت)
back, past, old, late, bygone, foretime

دیرین (صفت)
bygone, immemorial

in the past


Synonyms: ancient, antiquated, archaic, belated, dated, dead, defunct, departed, down memory lane, erstwhile, extinct, forgotten, former, gone, gone by, in oblivion, late, lost, of old, of yore, olden, oldfangled, old-fashioned, old-time, one-time, out-of-date, previous, quondam, sometime, vanished, water over the dam, water under the bridge


Antonyms: modern, new, recent


جملات نمونه

1. The room had the elegance of a bygone era.
[ترجمه ترگمان]این اتاق ظرافت یک دوره گذشته را داشت
[ترجمه گوگل]اتاق زیبایی یک دوران گذشته بود

2. The buildings reflect the elegance of a bygone era.
[ترجمه ترگمان]این ساختمان ها منعکس کننده شکوه یک دوران گذشته هستند
[ترجمه گوگل]این ساختمان منعکس کننده ظرافت یک دوران گذشته است

3. She looked up some friends of bygone years.
[ترجمه ترگمان] اون به چند تا از دوستای گذشته نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او برخی از دوستان سالهای گذشته را نگاه کرد

4. She didn't want to tell about bygone days.
[ترجمه ترگمان]نمی خواست درباره روزه ای گذشته چیزی بگوید
[ترجمه گوگل]او نمیخواست روزهای گذشته را بگوید

5. The book recalls other memories of a bygone age.
[ترجمه ترگمان]این کتاب خاطرات دیگر دوران گذشته را به یاد می آورد
[ترجمه گوگل]این کتاب یادآور خاطرات دیگر پیرامون گذشته است

6. The old uniforms left over from the colonial bygone had to go.
[ترجمه ترگمان]The قدیمی از گذشته استعماری باقی مانده بود
[ترجمه گوگل]لباس های قدیمی که از گذشت استعمار گذشته بود، مجبور به رفتن بودند

7. They appear now to be products of a bygone age.
[ترجمه ترگمان]اکنون به نظر می رسد که آن ها محصولات عصر bygone باشند
[ترجمه گوگل]اکنون به نظر می رسد محصولاتی از یک عصر گذشته هستند

8. In bygone days the Arms Park had an almost mystical quality for them.
[ترجمه ترگمان]در روزگاران گذشته، پارک سلاح یک کیفیت عرفانی داشت
[ترجمه گوگل]در روزهای گذشته پارک های اسلحه برای آنها به اندازه کافی عرفانی بود

9. In a bygone era the postmen and staff of Frensham Post Office lined up for this photo call.
[ترجمه ترگمان]در یک دوره از گذشته، postmen و کارکنان اداره پست بروکراتیک برای این درخواست عکس صف کشیده اند
[ترجمه گوگل]در یک دوران گذشته، پستچیان و کارکنان اداره پست Frensham برای این تماس عکس گذاشته شده بودند

10. Carmarthen's street scenes reflect bygone years as do its placenames.
[ترجمه ترگمان]صحنه های خیابانی Carmarthen منعکس کننده سال های گذشته و do بودن آن هستند
[ترجمه گوگل]صحنه های خیابانی Carmarthen منعکس کننده سال های گذشته به عنوان نام و نام خانوادگی خود را نشان می دهد

11. There it resides with other slogans of bygone crusades.
[ترجمه ترگمان]در آنجا با دیگر شعارهای جنگ های صلیبی پیشین وجود دارد
[ترجمه گوگل]در آنجا آن شعارهای دیگر جنگ های صلیبی گذشته است

12. Straus' style evokes a bygone era, her language lyric, her ruminations bittersweet and poetic.
[ترجمه ترگمان]سبک Straus موجب پدید آمدن عصر bygone، زبان غنایی زبان او، ruminations شیرین و شاعرانه او می شود
[ترجمه گوگل]سبک 'Straus' عصر زودگذر، اشعار زبان او را به تصویر می کشد، خاطراتش تلخ و شیرین است

13. It is a relic of a bygone age, a cultural icon with a colorful political past.
[ترجمه ترگمان]این یک یادگار از یک دوران گذشته، یک نماد فرهنگی با گذشته ای رنگارنگ سیاسی است
[ترجمه گوگل]این یک آثار تاریخی است، یک نماد فرهنگی با یک تاریخ سیاسی رنگارنگ

14. They are a relic of the bygone '' faubourg " with its fruit gardens.
[ترجمه ترگمان]آن ها یادگاری از \"حومه شهر\" با باغ های میوه آن هستند
[ترجمه گوگل]آنها باقی مانده از 'faubourg' با باغ میوه می باشد

اصطلاحات

let bygones be bygones

گذشته را فراموش کن (به حال خود بگذار)، هر بدی و خوبی دیدی ببخش.


پیشنهاد کاربران

گذشته دور ، قدیمی، روزهای گذشته ، ایام قدیم
long - ago times.
past events to be put aside
“let bygones be bygones” ( گذشته ها گذشته )
Bygone era/age


کلمات دیگر: