فضل فروشی، ملانقطی گری
pedantry
فضل فروشی، ملانقطی گری
انگلیسی به فارسی
فضل فروشی
پدرسالاری
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
حالات: pedantries
حالات: pedantries
• : تعریف: the act or practice, or an instance, of flaunting one's learnedness or of being overly insistent on scholarly formalities or details.
- Everyone was impressed with his vast knowledge, but his pedantry alienated people who might have become his friends.
[ترجمه ترگمان] همه تحت تاثیر دانش گسترده او قرار گرفتند، ولی فضل فروشی او کسانی را که ممکن بود دوستان او شوند، دلسرد کرد
[ترجمه گوگل] هرکسی با دانش فراوانش تحت تأثیر قرار گرفت، اما عشقی که از او میگرفت، افرادی را که ممکن بود دوستانش باشند، بیگانه کردند
[ترجمه گوگل] هرکسی با دانش فراوانش تحت تأثیر قرار گرفت، اما عشقی که از او میگرفت، افرادی را که ممکن بود دوستانش باشند، بیگانه کردند
• meticulousness; rigidity; scholastic arrogance
pedantry is behaviour or actions which show unnecessarily great attention to details or rules; used showing disapproval.
pedantry is behaviour or actions which show unnecessarily great attention to details or rules; used showing disapproval.
جملات نمونه
1. There was a hint of pedantry in his elegant style of speaking.
[ترجمه ترگمان]هیچ نشانی از فضل فروشی نبود که بتوان با آن حرف زد
[ترجمه گوگل]در سبک ظریف سخن گفتن، اشاره ای به تمسخر وجود دارد
[ترجمه گوگل]در سبک ظریف سخن گفتن، اشاره ای به تمسخر وجود دارد
2. This task has often seemed to combine the pedantry of library theory with the incomprehensibility of computer science.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این وظیفه اغلب فضل فروشی نظریه کتابخانه را با the علوم کامپیوتر ترکیب می کند
[ترجمه گوگل]این وظیفه اغلب به نظر می رسد که پانتیشروی تئوری کتابخانه را با عدم شناخت علم رایانه ترکیب می کند
[ترجمه گوگل]این وظیفه اغلب به نظر می رسد که پانتیشروی تئوری کتابخانه را با عدم شناخت علم رایانه ترکیب می کند
3. Maud talked with a mixture of pedantry and horse sense that impressed him as singular and forcible.
[ترجمه ترگمان]Maud با مخلوطی از فضل فروشی و horse سخن می گفت که او را به همان اندازه عجیب و غریب تحت تاثیر قرار داده بود
[ترجمه گوگل]ماد با مخلوطی از عرفان و معانی اسب صحبت کرد که او را به عنوان مجرد و اجباری تحت تاثیر قرار داد
[ترجمه گوگل]ماد با مخلوطی از عرفان و معانی اسب صحبت کرد که او را به عنوان مجرد و اجباری تحت تاثیر قرار داد
4. Pedantry and intellectual theorising were not Basil's stock-in-trade; all such, he seemed to short circuit.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که theorising و روشنفکرانه در تجارت باسیل واقع نشده است، همه این چیزها دور از مدار بود
[ترجمه گوگل]نظریهپردازان و نظریهپرداز فکری، سهامی که در Basil وجود داشت، نبود همه اینها، او به نظر می رسید به اتصال کوتاه
[ترجمه گوگل]نظریهپردازان و نظریهپرداز فکری، سهامی که در Basil وجود داشت، نبود همه اینها، او به نظر می رسید به اتصال کوتاه
5. The book is a demonstration of scholarship without pedantry.
[ترجمه ترگمان]این کتاب نمایشی از بورس تحصیلی بدون فضل فروشی است
[ترجمه گوگل]این کتاب تظاهرات تحصیلی بدون مدرک است
[ترجمه گوگل]این کتاب تظاهرات تحصیلی بدون مدرک است
6. As a bel esprit he despised pedantry whether in a man or in a bluestocking.
[ترجمه ترگمان]او نیز به عنوان یک زن ادیب و ادیب، از فضل فروشی خوشش می آمد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک مرد عاشق، او ستیزه می زند یا اینکه در یک مرد یا در یک خون آشام
[ترجمه گوگل]به عنوان یک مرد عاشق، او ستیزه می زند یا اینکه در یک مرد یا در یک خون آشام
7. A pedantry scholar saw ask: " Where is your brother? "
[ترجمه ترگمان]یک متخصص فضل فروشی از او پرسید: \"برادر شما کجاست؟\"
[ترجمه گوگل]یک دانشمند عصبی می پرسید: �برادرت کجاست؟ '
[ترجمه گوگل]یک دانشمند عصبی می پرسید: �برادرت کجاست؟ '
8. Pedantry is the unseasonable ostentation of learning.
[ترجمه ترگمان]pedantry ناشی از فرا رسیدن unseasonable است
[ترجمه گوگل]پدانداری بی رحمانه از یادگیری است
[ترجمه گوگل]پدانداری بی رحمانه از یادگیری است
9. Governmental organizations are too pedantry, with slavish attention to rules.
[ترجمه ترگمان]سازمان های دولتی خیلی فضل فروشی دارند و نسبت به قوانین توجه slavish دارند
[ترجمه گوگل]سازمان های دولتی بیش از حد پنداری دارند، با توجه به قاطعیت به قوانین
[ترجمه گوگل]سازمان های دولتی بیش از حد پنداری دارند، با توجه به قاطعیت به قوانین
10. The reason for my pedantry over the title of this newly created role is that the job has been jovially referred to across the media as a 'Twitter Tsar'.
[ترجمه ترگمان]دلیل فضل فروشی من در مورد عنوان این نقش تازه تاسیس این است که این شغل به طور تصادفی از سوی رسانه ها به عنوان یک تزار در تویی تر به آن اشاره شده است
[ترجمه گوگل]دلیل خشونت من در مورد عنوان این نقش تازه ایجاد شده این است که این شغل به طرز شگفت آوری در سراسر رسانه ها به عنوان 'تگزاس تویتر' اشاره شده است
[ترجمه گوگل]دلیل خشونت من در مورد عنوان این نقش تازه ایجاد شده این است که این شغل به طرز شگفت آوری در سراسر رسانه ها به عنوان 'تگزاس تویتر' اشاره شده است
11. Do not be deceived by the pedantry of dates.
[ترجمه ترگمان]از فضل فروشی تاریخ ها اشتباه نکنید
[ترجمه گوگل]با عجیب بودن تاریخها فریب نخورید
[ترجمه گوگل]با عجیب بودن تاریخها فریب نخورید
12. His attitude savors of pedantry.
[ترجمه ترگمان]رفتارش مزه فضل فروشی داشت
[ترجمه گوگل]نگرش او از تمایلات جنسی است
[ترجمه گوگل]نگرش او از تمایلات جنسی است
13. Big can be beautiful, and surprisingly few of the buildings here display the empty pedantry conspicuous in contemporary paintings and sculpture.
[ترجمه ترگمان]بزرگ می تواند زیبا باشد، و به طور شگفت انگیزی تعداد کمی از ساختمان ها در اینجا فضل فروشی خالی را در نقاشی ها و مجسمه سازی معاصر نمایش می دهند
[ترجمه گوگل]بزرگ می تواند زیبا باشد، و به طرز شگفت انگیزی تعداد کمی از ساختمان ها این نمایشنامه را خالی در هنر نقاشی های معاصر و مجسمه نشان می دهد
[ترجمه گوگل]بزرگ می تواند زیبا باشد، و به طرز شگفت انگیزی تعداد کمی از ساختمان ها این نمایشنامه را خالی در هنر نقاشی های معاصر و مجسمه نشان می دهد
14. Against the first objection, I hope to show in this chapter that the conceptual distinction is far from mere pedantry.
[ترجمه ترگمان]در برابر ایراد اول، من امیدوارم در این فصل نشان بدهم که تمایز مفهومی فراتر از فضل فروشی محض است
[ترجمه گوگل]در مقابل اولین اعتراض، امیدوارم در این فصل نشان داده شود که تمایز مفهومی به دور از پانتتیم نیست
[ترجمه گوگل]در مقابل اولین اعتراض، امیدوارم در این فصل نشان داده شود که تمایز مفهومی به دور از پانتتیم نیست
پیشنهاد کاربران
فضل فروشی, فضل و دانش خود را به رخ دیگران کشیدن
A pedant who brags
, using his or her knowledge to get
attention or to seem better educated than the people around him or her.
پرداختن بیش از حد به جزییات
A pedant who brags
, using his or her knowledge to get
attention or to seem better educated than the people around him or her.
پرداختن بیش از حد به جزییات
کلمات دیگر: