کلمه جو
صفحه اصلی

dusky


معنی : مبهم، تاریک
معانی دیگر : تیره رنگ، سیه چرده، کم نور، سایه گون

انگلیسی به فارسی

تاریک، مبهم


خجالتی، تاریک، مبهم


انگلیسی به انگلیسی

• dark, dim
something that is dusky is rather dark; a literary word.

مترادف و متضاد

مبهم (صفت)
hazy, involved, involute, obscure, opaque, ambiguous, vague, enigmatic, misty, dim, dusky, esoteric, mysterious, forked, nebular, imprecise

تاریک (صفت)
blind, ambiguous, dark, dim, black, gloomy, dusky, somber, sombre, benighted, murk, caliginous, cimmerian, darkling, lackluster, stygian

dark-hued; murky


Synonyms: adusk, bistered, bleak, brunette, caliginous, cheerless, cloudy, crepuscular, dark, dark-complexioned, darkish, desolate, dim, dismal, dull, funereal, gloomy, joyless, lightless, obscure, overcast, sable, shadowy, shady, swart, swarthy, tenebrous, twilight, twilit, unilluminated, veiled


Antonyms: bright, clear, light


جملات نمونه

1. a dusky brown
قهوه ای تیره

2. a dusky twilight
شفقی تیره و تار

3. The bracken was turning to the dusky gold of a fine autumn.
[ترجمه ترگمان]سرخس به سکه های تیره یک پاییز زیبا تبدیل شده بود
[ترجمه گوگل]بافتن به یک طلای جادویی از یک پاییز زیبا تبدیل شد

4. He was walking down the road one dusky Friday evening.
[ترجمه ترگمان]یک شب جمعه تیره در جاده قدم می زد
[ترجمه گوگل]او یک شب جمعه شبانه روزی راه می رفت

5. Her skin turned a dusky gold in the sun.
[ترجمه ترگمان]پوستش تیره و تار شده بود
[ترجمه گوگل]پوست او خورشید طلای خرد شده را تبدیل کرد

6. The whole theatre roared in the dusky light.
[ترجمه ترگمان]تمام سالن در روشنایی تیره می غرید
[ترجمه گوگل]تمام تئاتر در نور خیره کننده سرگردان شد

7. The mountains were just visible, dusky and black.
[ترجمه ترگمان]کوه ها فقط قابل رویت، تاریک و سیاه بودند
[ترجمه گوگل]کوه ها فقط قابل مشاهده، کتک و سیاه بودند

8. Reese is in Hawaii, chasing maidens of dusky hue.
[ترجمه ترگمان]ریس در هاوایی است و maidens رنگ تیره را دنبال می کند
[ترجمه گوگل]ریس در هاوایی است، خائنانی از رنگ کتک خورده است

9. Diving below the dusky water's surface I see twenty chairs or so strewn about on the pool floor.
[ترجمه ترگمان]زیر سطح آب تیره بیست صندلی می بینم که روی کف استخر قرار دارد
[ترجمه گوگل]غواصی در زیر سطح آب کثیف من می بینم که بیست صندلی و یا در حدود در کف استخر پوشیده شده است

10. She looked so beautiful in a dusky pink outfit.
[ترجمه ترگمان]او در لباس صورتی رنگی بسیار زیبا به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او در یک لباس صورتی خیره کننده بسیار زیبا نگاه کرد

11. I stood in the middle of the dusky field and let Janir slump against my back.
[ترجمه ترگمان]من در وسط میدان تاریک ایستادم و اجازه دادم که Janir بر پشتم فرود آید
[ترجمه گوگل]من در وسط میدان خموش ایستاده بودم و اجازه دادم جانیور در برابر من عقب بماند

12. A long-tailed, hawk-like bird emerged from the trees, dusky shape in the gloom.
[ترجمه ترگمان]پرنده ای با دم دراز و قوش مانند از میان درختان بیرون آمد، شکل تیره در تاریکی
[ترجمه گوگل]پرنده ای با طول طوقه و پرتقال از درختان ظاهر شد، شکل ظاهری در تاریکی

13. Dusky seaside DNA is, as far as can be seen, identical to that of other, commonplace, sparrows nearby.
[ترجمه ترگمان]دی ان ای کنار دریا تا جایی که دیده می شود شبیه به چیزهای دیگر، مبتذل و sparrows در آن نزدیکی است
[ترجمه گوگل]DNA دریایی شلوغ است، تا آنجا که دیده می شود، مشابه با سایر حوادث، حباب ها در نزدیکی است

14. The dusky salamander lives in the southern Appalachian Mountains, and likes to stay at home.
[ترجمه ترگمان]این سمندر تیره در کوه های Appalachian جنوبی زندگی می کند و دوست دارد در خانه بماند
[ترجمه گوگل]سمندر خیش دار در کوه های آپالاچی جنوبی زندگی می کند و دوست دارد در خانه بماند

15. Dusky dolphins and Burmeister's porpoise are considerably more abundant and wide-ranging than the other three species.
[ترجمه ترگمان]dolphins دلفین ها و گراز ماهی به طور قابل توجهی بیش از سه گونه دیگر است
[ترجمه گوگل]دلفین های خشن و مارماهی Burmeister بطور قابل ملاحظه ای فراوانی و فراوانی نسبت به سه گونه دیگر دارند

a dusky brown

قهوه‌ای تیره


a dusky twilight

شفقی تیره و تار



کلمات دیگر: