1. a confession was wrung from him
از او اقرار گرفتند.
2. his confession has a suspicious sound to me
اعتراف او به نظرم مشکوک است.
3. an antemortem confession
اقرار کمی قبل از فوت
4. an auricular confession
اعتراف محرمانه
5. an extrajudicial confession
اقرار برون دادگاهی (خارج از دادگاه)
6. go to confession
(کلیسای کاتولیک) در مراسم اقرار به گناهان شرکت کردن
7. disburden oneself by confession
با اعتراف وجدان خود را سبک کردن
8. he signed the confession under duress
او به خاطر فشار و تهدید اقرارنامه را امضا کرد.
9. the extraction of confession from an accused murderer
گرفتن اقرار از یک متهم به قتل
10. to make a confession
اعتراف کردن،اقرار کردن
11. to secure a confession from the accused
از متهم اقرار گرفتن
12. the accused retracted his confession and claimed that he had been tortured
متهم اعتراف خود را پس گرفت و ادعا کرد که او را شکنجه کرده بودند.
13. the criminal signed the confession
بزهکار اقرار نامه را امضا کرد.
14. after the hymn will be the time for confession of sins
پس از سرود نوبت اقرار به گناهان فرامی رسد.
15. the press had a field day with the senator's confession
هنگام اعترافات آن سناتور خبرنگاران با دمشان گردو می شکستند.
16. His confession was strong-armed by the police.
[ترجمه ترگمان]اعترافش به پلیس قوی بود
[ترجمه گوگل]اعتراف او توسط پلیس مسلح بود
17. Sanchez's confession was read out to the court.
[ترجمه ترگمان]اعتراف \"سانچز\" به دادگاه خونده شد
[ترجمه گوگل]اعتراف سانچز به دادگاه خوانده شد
18. It's difficult to believe it's an honest confession after all her lies.
[ترجمه ترگمان]باورش سخته که این یه اعتراف صادقانه بعد از همه دروغ های اون باشه
[ترجمه گوگل]دشوار است بر این باور است که پس از همه دروغ هایش، اعتراف صادقانه است
19. The suspect was flogged into confession.
[ترجمه ترگمان] مظنون به اعتراف به قتل رسیده
[ترجمه گوگل]مظنون به اعتراف ربوده شد
20. The police elicited a confession from him.
[ترجمه ترگمان]پلیس از او اعتراف کرد
[ترجمه گوگل]پلیس یک اعتراف را از وی اعتراف کرد
21. Confession disburdened her mind of anxiety.
[ترجمه ترگمان]اعتراف کن که مغزش اضطراب داره
[ترجمه گوگل]اعتراف ذهن خود را از اضطراب افکند
22. She felt cleansed of her sins after confession.
[ترجمه ترگمان]بعد از اعتراف گناهان خود را پاک کرد
[ترجمه گوگل]پس از اعتراف او احساس گناهانش را از بین برد
23. I've got a bit of a confession to make - I've lost that book you lent me.
[ترجمه ترگمان]باید اعتراف کنم که اون کتابی که بهم قرض دادی رو از دست دادم
[ترجمه گوگل]من کمی اعتراف کرده ام - من آن کتاب را که من را قرض گرفته اید گم کرده ام