کلمه جو
صفحه اصلی

assiduity


معنی : توجه، ممارست، پشت کار، توجه و دقت مداوم، مواظبت، استقامت، مداومت
معانی دیگر : کوشایی، سعی، ساعی بودن، ازخود گذشتگی

انگلیسی به فارسی

توجه، پشتکار، استقامت، مداومت، توجه و دقت مداوم


انگلیسی به انگلیسی

• diligence, persistence, perseverance

مترادف و متضاد

توجه (اسم)
attention, tendency, remark, tent, advertence, consideration, regard, care, notice, advertency, favor, keep, notation, assiduity, tendance, heed, attendance

ممارست (اسم)
practice, application, assiduity

پشت کار (اسم)
perseverance, assiduity, diligence, scrupulousness, job application

توجه و دقت مداوم (اسم)
assiduity

مواظبت (اسم)
care, assiduity, carefulness, tendance, vigilance

استقامت (اسم)
perseverance, assiduity, stamina, backbone

مداومت (اسم)
perseverance, assiduity, continuance

جملات نمونه

1. he performed his duties with assiduity
با پشتکار وظایف خود را انجام داد.

2. I vanquished her coldness with my assiduity.
[ترجمه ترگمان]من با مداومت خود او را مغلوب کردم
[ترجمه گوگل]من سرماخوردگی خود را با ترس و وحشت زدم

3. He shows great assiduity in all his work.
[ترجمه ترگمان]او در تمام کاره ای خود با پشت کار زیادی سر و کار دارد
[ترجمه گوگل]او در تمام کارهایش نشان می دهد که بسیار جذاب است

4. assiduity in doing sth.
[ترجمه ترگمان]با توجه به انجام کاری
[ترجمه گوگل]مشروعیت در انجام استه

5. I admire his bee - like assiduity in his work.
[ترجمه ترگمان]من با پشت کار - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]من زنبور عسل خود را تحسین می کنم - مانند assiduity در کار خود

6. Knowlege is gained from assiduity, unwisdom is resulted from sluttery!
[ترجمه ترگمان]knowlege از پشت کار به دست می آید، unwisdom ناشی از sluttery است!
[ترجمه گوگل]Knowlege به دست آمده از assiduity، unwisdom حاصل از sluttery است!

7. Assiduity: no wasting time, do useful things.
[ترجمه ترگمان]assiduity: بدون اتلاف وقت، کاره ای مفیدی انجام دهید
[ترجمه گوگل]وابستگی: بدون اتلاف وقت، انجام کارهای مفید

8. Initially, the office was often sold to the highest bidder, who would recoup his losses by assiduity in collecting.
[ترجمه ترگمان]در ابتدا، این دفتر اغلب به بالاترین پیشنهاد دهنده فروخته می شد
[ترجمه گوگل]در ابتدا، دفتر اغلب به بالاترین قیمت دهنده فروخته می شد، که با تلفیق در جمع آوری، زیان های خود را از دست می داد

9. It can cultivate effectively many excellent moral characters and mental qualities such as assiduity, tenaciousness, steadiness, determination, bravery, deploitation and enterprising.
[ترجمه ترگمان]آن می تواند به طور موثر بسیاری از شخصیت های اخلاقی عالی و کیفیات ذهنی مانند پشت کار، ثبات، ثبات، عزم، شجاعت، شجاعت، شجاعت و enterprising را پرورش دهد
[ترجمه گوگل]این می تواند به طور موثر بسیاری از شخصیت های اخلاقی عالی و ویژگی های ذهنی مانند تمسخر، تندرستی، استحکام، عزت، شجاعت، انسجام و سازگاری را پرورش دهد

10. Good ability to self - study and energy for assiduity.
[ترجمه ترگمان]توانایی خوب برای تحصیل و انرژی برای پشت کار
[ترجمه گوگل]توانایی خوب برای مطالعه و انرژی برای آمادگی

11. The Artful, meantime, who was of a rather saturnine disposition, and seldom gave way to merriment when it interfered with business, rifled Oliver's pockets with steady assiduity.
[ترجمه ترگمان]در این میان ناقلا که آدم rather بود و به ندرت پیش می آمد که در کار تجارت با پشت کار خود جیب های اولیور را خالی کند
[ترجمه گوگل]در عین حال، هنرمند، در حال حاضر، که در حال حاضر در حال برگزاری است و اغلب به جایی که با کسب و کار تداخل می کند، به جایی رسید، جیب الیور را با دقت پایدار تکان داد

12. Bearing in mind the company spirit " no accumulation, no success ", we work with assiduity.
[ترجمه ترگمان]با در نظر داشتن روح شرکت، \"تجمع، بدون موفقیت\"، با پشت کار کار می کنیم
[ترجمه گوگل]با در نظر گرفتن روحیه شرکت 'بدون تجمع، بدون موفقیت'، ما با مشغله کار می کنیم

13. All staffs followed the developing direction of Royal and worked with assiduity for the same goal, we finally gained a lot.
[ترجمه ترگمان]همه کارمندان مسیر رو به توسعه سلطنتی را دنبال کردند و با پشت کار برای رسیدن به یک هدف کار کردند، بالاخره موفق شدیم
[ترجمه گوگل]همه کارکنان به دنبال رویکرد توسعه سلطنتی بودند و برای هدف مشابه تلاش می کردند، ما در نهایت به دست آوردیم

14. He observed that no virtue was able to resist his arts and assiduity.
[ترجمه ترگمان]متوجه شد که هیچ فضیلت نمی تواند در برابر هنر و پشت کار خود مقاومت کند
[ترجمه گوگل]او مشاهده کرد که فضیلت قادر به مقاومت در برابر هنرهای او نیست

He performed his duties with assiduity.

با پشتکار وظایف خود را انجام داد.



کلمات دیگر: