کلمه جو
صفحه اصلی

dung


معنی : سرگین، کود، پشکل، مدفوع حیوانات، پهن کردن، کود دادن
معانی دیگر : پشگل، پیخال، براز، یاوچک، تپاله، پهن، کود (حیوانی)، رشوه، مدفوع حیوانات مثل گاو واسب

انگلیسی به فارسی

کود، مدفوع حیوانات (مثل گاو و اسب)، پشکل، کود دادن، سرگین


کثیف، سرگین، کود، پشکل، مدفوع حیوانات، کود دادن، پهن کردن


انگلیسی به انگلیسی

• manure, fertilizer, animal excrement
dung is faeces from large animals.

مترادف و متضاد

سرگین (اسم)
muck, dung

کود (اسم)
muck, dung, fertilizer

پشکل (اسم)
dung, turd

مدفوع حیوانات (اسم)
dung

پهن کردن (فعل)
spread, expand, broaden, flatten, widen, muck, dung

کود دادن (فعل)
dung, compost, fertilize, manure, fatten

excrement


Synonyms: cow pies, cowplop, crap, droppings, feces, fertilizer, guano, manure, meadow muffin, night soil, ordure, poop


جملات نمونه

1. jenny dung
پشگل ماچه الاغ

2. You can see the fresh buffalo dung on the country road.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید سرگین گاو تازه را در جاده کشور ببینید
[ترجمه گوگل]شما می توانید کود نابود شده بوفالو را در جاده کشور ببینید

3. Beetles bury pellets of dung and lay their eggs within them.
[ترجمه ترگمان]Beetles pellets را می کند و eggs را در آن ها قرار می دهد
[ترجمه گوگل]سوسک ها گلوله های کود را دفع می کنند و تخم های خود را درون آنها قرار می دهند

4. Sometimes we dried the dung for fuel, which burned longer and cleaner than wood.
[ترجمه ترگمان]گاهی کود را برای سوخت که طولانی تر و تمیزتر از چوب بود خشک می کردیم
[ترجمه گوگل]گاهی ما کود را برای سوخت، که طولانی تر و پاک تر از چوب سوخته، خشک می کنیم

5. Everywhere there is litter and animal dung.
[ترجمه ترگمان]همه جا مدفوع و فضولات حیوانی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در همه جا، بستر و کود حیوانی وجود دارد

6. Nothing but sickness and dung remained in the sack of my torso.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز جز مریضی و مدفوع در کیسه پوست من باقی نمانده بود
[ترجمه گوگل]هیچ چیز جز بیماری و خلط در کیسه تنه من باقی نماند

7. Animal dung is spread by birds, devoured by insects, bacteria, and earthworms and mixed intimately into the topsoil.
[ترجمه ترگمان]مدفوع حیوان به وسیله پرندگان گسترده می شود و حشرات، باکتری ها و کرم های خاکی را بلعید و به طور صمیمانه ای با خاک سطحی مخلوط کرد
[ترجمه گوگل]کود حیوانی توسط پرندگان، که توسط حشرات، باکتری ها و کرم های خاکی خراب شده است، گسترش می یابد و به طور کامل در خاک های روباز مخلوط می شود

8. The dung only penetrated as far as my upper thigh as we struck up the devastated hillside towards Meall a' Choire Leith.
[ترجمه ترگمان]این کود فقط تا آنجا که از بالای دامنه کوه بالا آمده بود به طرف بالای دامنه کوه به راه افتاد
[ترجمه گوگل]کپسول تا آنجا که ران بالای من بود نفوذ کرد، همانطور که تپه های ویران شده را به سمت Meall 'Choire Leith' زدیم

9. Colours were brutal and depressing; dank shades like dung and army-blanket fawn.
[ترجمه ترگمان]رنگ ها خشن، خشن و افسرده بودند، سایه های نمناک مثل پشکل و گوشت خوک
[ترجمه گوگل]رنگ ها بی رحمانه و افسرده بودند؛ سایه های دندانه ای مانند کتک و ارتش پتو

10. At least country bods use pick-ups to carry dung and move sheep.
[ترجمه ترگمان]حداقل bods کشور از pick برای حمل کود و جابه جا کردن گوسفندان استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]حداقل باند های کشور از وانت استفاده می کنند تا کود و گوسفند را حمل کنند

11. He shall put 1 row of dung on 1 furlong for 2 works.
[ترجمه ترگمان]او برای ۲ کار، ۱ ردیف پهن را بر روی ۱ متر قرار خواهد داد
[ترجمه گوگل]او برای 1 آثار 1 ردیف خمیر را روی 1 خالص قرار داده است

12. Even the customary dung heaps and piles of ordure had been taken away.
[ترجمه ترگمان]حتی توده های مدفوع و کپه های مدفوع از بین رفته بود
[ترجمه گوگل]حتی حباب های معمولی و شمع های رسمی از بین رفته اند

13. All the surfaces were pale ochre mud and dung which the women plastered over stone each year.
[ترجمه ترگمان]همه سطوح خاکی، گل سرخ و سرگین خوار بودند که هر سال زنان بر سنگ می انداختند
[ترجمه گوگل]تمام سطوح، گلدان و خاکستر رنگی بود که زنان هر سال بیش از سنگ گچ می کردند

14. Throwing money about like dung on a field.
[ترجمه ترگمان]پول را به صورت پهن در یک زمین پرت می کنید
[ترجمه گوگل]پرتاب پول در مورد مانند کود در یک زمینه

15. November 2 2007— Pham Ba Dung is a former intravenous drug user. He says he is lucky to have escaped getting HIV from the needles he used.
[ترجمه ترگمان]۲ نوامبر ۲۰۰۷ - پام Ba یک کاربر معتاد تزریقی است او می گوید که شانس آورده است که از تزریق وی به ایدز جان سالم به در برد
[ترجمه گوگل]نوامبر 2 2007- Pham Ba Dung یک کاربر سابق مصرف کننده درون وریدی است او می گوید او خوش شانسی است که از گرفتن سوزن های وی از HIV جلوگیری کند


کلمات دیگر: