1. Heartsease makes a sweet Victorian posy.
[ترجمه ترگمان]Heartsease یک دسته گل زیبا به نام ویکتوریا است
[ترجمه گوگل]Heartsease یک شکلات ویکتوریا شیرین را ایجاد می کند
2. She was looking at the posy of Neapolitan violets that had just arrived from Alfred.
[ترجمه ترگمان]او به دسته گل بنفشه ای ناپلی که تازه از آلفرد وارد شده بود، نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]او به دنبال گلهای ناپلئونی بود که از آلفرد وارد شده بودند
3. Posy Simmonds' whimsical humour comes as a welcome relief in a medium that is surprisingly low on laughs.
[ترجمه ترگمان]posy humour (whimsical Simmonds Simmonds)به عنوان یک تسکین خوشایند در یک محیط به وجود می آید که به طرز شگفت انگیزی می خندد
[ترجمه گوگل]طنز غریب Posy Simmonds به عنوان یک آرزوی خوشامدگویی در رسانه ای است که به طرز شگفت انگیزی خنده دارد
4. Helen remembered the posy of flowers from the garden that she had tried to fix to the coffin lid with sellotape.
[ترجمه ترگمان](هلن دسته گل را از باغ به یاد آورد که سعی کرده بود در تابوت را با sellotape ثابت کند
[ترجمه گوگل]هلن گل هایی از باغ را به یاد می آورد که تلاش کرده بود تا با تابوت تپه را به درب تابوت برسانند
5. For cartoonists like Mel Calman and Posy Simmonds, success comes from making a picture say a thousand words.
[ترجمه ترگمان]برای cartoonists مثل مل Calman و posy Simmonds، موفقیت از تبدیل یک تصویر به هزاران کلمه به دست می آید
[ترجمه گوگل]برای کاریکاتوریست هایی مانند Mel Calman و Posy Simmonds، موفقیت در ساخت یک عکس هزاران کلمه است
6. Martina carried a posy and Claire a basket of similar flowers to the bride.
[ترجمه ترگمان]مارتینا یک دسته گل و کلیر را سبدی از گل های مشابه برای عروس حمل کرد
[ترجمه گوگل]مارتینا یک سبد گلهای مشابه را به عروس وارد کرد
7. The entire rose stem and posy can be folded in the palm. Loose your hand and the whole bunch of flowers can popup automatically.
[ترجمه ترگمان]کل شاخه گل رز و دسته گل را می توان در کف دست جمع کرد رها کردن دست و دست دادن یک مشت گل می تواند به طور خودکار واشو شود
[ترجمه گوگل]کل ساقه گل و گیاه را می توان در کف دست زدن دست خود را بچرخانید و کل دسته گلها می توانند به صورت خودکار ظاهر شوند
8. He picked a posy of flowers, but because of the weight of his armour he fell into the river.
[ترجمه ترگمان]دسته گل را برداشت، اما به خاطر وزن زره او به رودخانه افتاد
[ترجمه گوگل]او یک گلبرگ را انتخاب کرد، اما به دلیل وزن زره او به رودخانه افتاد
9. The film is based on Posy Simmonds' comic strip, a reworking of Thomas Hardy's Far From The Madding Crowd.
[ترجمه ترگمان]این فیلم براساس نوار خنده دار posy دز، یعنی بازسازی توماس هاردی تا دور از The Crowd ساخته شده است
[ترجمه گوگل]این فیلم بر اساس کمیک استریت سمیاندز است، بازسازی توماس هاردی Far from the Madding Crowd
10. Secondly, oracle and posy are the earliest fonts we could see at present.
[ترجمه ترگمان]دوم، غیب گوی و posy اولین fonts هستند که در حال حاضر می توانیم ببینیم
[ترجمه گوگل]ثانیا، اوراکل و گریم، اولین فونت هایی هستند که می توانیم در حال حاضر ببینیم
11. So it is unique minority sculpt and posy different from mid-region bronze culture at hte same age.
[ترجمه ترگمان]بنابراین این یک نمونه منحصر به فرد، که با فرهنگ برنز میانی در همان سن، متفاوت است
[ترجمه گوگل]بنابراین، اقلیت منحصر به فردی است که با فرهنگ برنزی در اواسط سالیان متمادی متفاوت است
12. Then to the florists, you deserve a posy.
[ترجمه ترگمان]سپس به طرف گل فروشی، شما لایق یک دسته گل هستید
[ترجمه گوگل]سپس به گلداران، شما سزاوار یک جفت
13. The first time she brought him flowers - a posy of crocuses in a glass jar - he suddenly and unaccountably wept.
[ترجمه ترگمان]اولین باری که برایش گل می چید، یک دسته گل زنبق روی یک ظرف شیشه ای - ناگهان و بی دلیل گریه کرد
[ترجمه گوگل]اولین بار او گل هایش را آورد - یک کورکوز در یک شیشه شیشه - او به طور ناگهانی و غافلگیرانه گریه کرد
14. But instead of finding it overgrown with weeds, a pretty posy of artificial flowers stood on the well-groomed plot.
[ترجمه ترگمان]اما به جای آن که آن را از علف های هرز پوشیده باشد، یک دسته گل مصنوعی بر روی یک قطعه خوب آراسته شده بود
[ترجمه گوگل]اما به جای آنکه آن را با علف های هرز رشد دهد، گلهای مصنوعی بسیار زیبا از چشمانی است که به دقت نگهداری می شود
15. MY flowers were like milk and honey and wine ; I bound them into a posy with a golden ribbon, but they escaped my watchful care and fled away, and only the ribbon remains. Sentence dictionary
[ترجمه ترگمان]گل های من مثل شیر و عسل و شراب بودند؛ آن ها را با یک روبان طلایی به یک دسته گل تبدیل کردم، اما آن ها از مراقبت گوش به زنگ من فرار کردند و فرار کردند و فقط نوار تیر باقی مانده بود لغت نامه از جمله
[ترجمه گوگل]گلهای من مثل شیر و عسل و شراب بود من آنها را با یک روبان طلایی بستم، اما آنها از مراقبت دقت من فرار کردند و فرار کردند، و تنها روبان باقی می ماند فرهنگ لغت جمله