کلمه جو
صفحه اصلی

astern


معنی : بطرف عقب، پسین، در عقب کشتی
معانی دیگر : (کشتی و هواپیما) در دنبال، در پس

انگلیسی به فارسی

پشتی، پسین، در عقب کشتی، بطرف عقب


در عقب کشتی، به‌طرف عقب، پسین


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: behind a boat or aircraft.

- There's a sloop like ours coming up astern.
[ترجمه ترگمان] یک کشتی مثل ما در دنباله کشتی است
[ترجمه گوگل] یک شلنگ مثل ماست که پشت سر ماست

(2) تعریف: toward the back or rear of a boat or aircraft; backwards.

• (nautical, aeronautics) toward the back, toward the rear; backwards
something that is astern is at the back of a ship or behind it; a technical term.
a ship that is moving astern is moving backwards; a technical term.

مترادف و متضاد

بطرف عقب (قید)
abaft, rearward, astern

پسین (قید)
astern

در عقب کشتی (قید)
astern

backward


Synonyms: abaft, aft, rear, rearward


Antonyms: forward


جملات نمونه

1. a keg floated astern
بشکه ای در پس کشتی شناور بود.

2. One of the fishing boats sank down astern of us.
[ترجمه ترگمان]یکی از قایق های ماهیگیری به پشت سر ما پایین افتاد
[ترجمه گوگل]یکی از قایق های ماهیگیری در پشت ما قرار گرفت

3. Their ship fell astern of the bigger one.
[ترجمه ترگمان]کشتی آن ها به عقب قایق بزرگ تر افتاد
[ترجمه گوگل]کشتی خود را از پشت بزرگتر بزرگ فرو برد

4. Our Astern also contains the newest computerized scanning device that determines exactly where and when the intrusion occurred.
[ترجمه ترگمان]Astern ما شامل جدیدترین دستگاه اسکن کامپیوتری است که دقیقا مشخص می کند کجا و چه زمانی این نفوذ رخ داده است
[ترجمه گوگل]ستاره ما همچنین دارای جدیدترین دستگاه اسکن کامپیوتری است که دقیقا مشخص می کند کجا و چه زمانی رخ داده است

5. With the wind and waves astern Nada gathered momentum: no turning back now.
[ترجمه ترگمان]با وزش باد و امواج پس از آن، نادا به سرعت دور شد: اکنون هیچ بازگشتی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]با نوسان باد و امواج نادال، حرکتی به دست آورد: هیچ برگشتی به حال حاضر نیست

6. It reared up astern, its crest breaking, the wind turning the surf into a feather of blown spray.
[ترجمه ترگمان]در پشت سر، باد موج می زد، باد موج بر موج می زد و امواج خروشان موج می زد
[ترجمه گوگل]آن را به عقب پرورش داد، شکستن قله آن، باد چرخش به یک پر از اسپری دمیده شده است

7. Then the breakers were all astern and Terrie was coming round to starboard to motor up the back of the reef.
[ترجمه ترگمان]بعد the را پشت سر گذاشتند و Terrie به طرف راست کشتی به طرف قسمت عقب صخره ها حرکت کردند
[ترجمه گوگل]سپس قطع کننده ها همه عقب بودند و تری به سمت راست حرکت کرد تا از عقب صخره ها عبور کند

8. He cut the rope then and went astern to noose the tail.
[ترجمه ترگمان]طناب را قطع کرد و به عقب رفت تا دم خود را در آن فرو کند
[ترجمه گوگل]او سپس طناب را برش داد و به سمت عقب رفت تا دم را ببلعد

9. ME in slow turning, carry out normal astern and crash astern test.
[ترجمه ترگمان]مرا به سرعت به عقب برمی گرداند و کشتی را به عقب برمی گرداند و عقب کشتی را آزمایش می کند
[ترجمه گوگل]من در حال چرخش آهسته، انجام آزمون عادی عقب و سقوط در پشت

10. We dropped her astern on the end of a seven-inch manilla, and she laid comfortably on the ebb tide.
[ترجمه ترگمان]سر او را در انتهای یک of هفت سانتی متری پیاده کردیم و او به راحتی روی جزر و مد افتاده بود
[ترجمه گوگل]در انتهای یک مانیل هفت اینچ، عقب مانده ی خود را کاهش دادیم، و او به راحتی روی انبساط افتاد

11. A ship falls astern by the force of a current.
[ترجمه ترگمان]یک کشتی به وسیله جریان یک جریان به عقب سقوط می کند
[ترجمه گوگل]یک کشتی با نیروی جریان به سمت عقب می افتد

12. The captain looked astern to see what the fuss was about.
[ترجمه ترگمان]ناخدا به عقب نگاه کرد تا ببیند این هیاهو برای چیست
[ترجمه گوگل]کاپیتان نگاهش را به عقب دید تا ببیند که چطور بود

13. 'Look astern, doctor,'replied the captain.
[ترجمه ترگمان]ناخدا جواب داد: عقب کشتی را نگاه کنید دکتر
[ترجمه گوگل]'نگاه به پشت، دکتر،' کاپیتان پاسخ داد

14. When the engine failed, we had to drop astern.
[ترجمه ترگمان]وقتی لوکوموتیو شکست خورد، مجبور شدیم عقب کشتی برویم
[ترجمه گوگل]هنگامی که موتور شکست خورد، مجبور شدیم از پشت سر بچرخیم

15. The captain was astern, pretending he was sleeping.
[ترجمه ترگمان]ناخدا دنبال کشتی بود و وانمود می کرد که خوابیده است
[ترجمه گوگل]کاپیتان پشت سرش بود، وانمود می کرد خوابش می آورد

A keg floated astern.

بشکه‌ای در پس کشتی شناور بود.


پیشنهاد کاربران

astern ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: به عقب
تعریف: حرکتِ روبه عقب شناور در جهت پاشنۀ آن


کلمات دیگر: