1. a burdensome person
آدم مزاحم
2. a burdensome task
کار شاق
3. These charges are particularly burdensome for poor parents.
[ترجمه ترگمان]این اتهامات برای والدین فقیر بسیار دشوار است
[ترجمه گوگل]این اتهامات برای والدین فقیر بسیار سنگین است
4. The new regulations will be burdensome for small businesses.
[ترجمه ترگمان]مقررات جدید برای تجارت های کوچک دشوار خواهد بود
[ترجمه گوگل]مقررات جدید برای کسب و کارهای کوچک سخت خواهد بود
5. I am sorry your life is so burdensome, I only wish I could help in some way.
[ترجمه ترگمان]متاسفم که زندگی تو این قدر سنگین است، فقط ای کاش می توانستم به طریقی به او کمک کنم
[ترجمه گوگل]متاسفم زندگی شما خیلی سنگین است، من فقط آرزو می کنم که بتوانم به نوعی کمک کنم
6. Oh, the service here is less burdensome than girls expect.
[ترجمه ترگمان]اوه، سرویس اینجا کم تر از چیزیه که دخترا انتظار دارن
[ترجمه گوگل]اوه، این خدمات کمتر دشوار است از دختران انتظار
7. Many of the burdensome covenants inserted in the former kind of lease will be wholly inappropriate to the latter.
[ترجمه ترگمان]ثروت هنگفتی که در جیب داشت در این قرارداد اخیر به طور کامل نامناسب و نامناسب خواهد بود
[ترجمه گوگل]بسیاری از پیمانهای سختگیرانه که در نوع اول از اجاره نامه قرار می گیرند، به طور کامل نامناسب است
8. Burdensome as royal taxation was during the war, the clergy were mercifully free of papal taxation except on two occasions.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که مالیات سلطنتی در جریان جنگ بود، روحانیان با رحم و شفقت از مالیات پاپ معاف بودند، مگر در دو مورد
[ترجمه گوگل]روحانیون به عنوان مالیات سلطنتی در طول جنگ، از لحاظ قانونی از پرداخت مالیات پاپ صرفنظر از دوبار برخوردار بودند
9. Should EU regulation get burdensome, there is always the chance of opt - outs.
[ترجمه ترگمان]اگر مقررات اتحادیه اروپا سخت باشد، همیشه شانس انتخاب شدن وجود دارد
[ترجمه گوگل]باید تنظیمات اتحادیه اروپا را دشوار کند، همیشه فرصتی برای اتخاذ وجود دارد
10. It's really burdensome to have many children.
[ترجمه ترگمان]این کار برای بسیاری از کودکان دشوار است
[ترجمه گوگل]این خیلی دشوار است که بچه های زیادی داشته باشند
11. Chronic diseases are becoming deadlier and more burdensome to the poor.
[ترجمه ترگمان]بیماری های مزمن در حال تبدیل شدن به بیماری های مزمن نسبت به فقرا هستند
[ترجمه گوگل]بیماری های مزمن به فقرا تبدیل می شوند و در معرض مرگ می باشند
12. Bush signed on July 2 1990, can be burdensome, costly and an overextension of the government's authority over the private sector, others say it could be stronger.
[ترجمه ترگمان]بوش که در ۲ جولای ۱۹۹۰ به امضا رسید، می تواند سنگین، پرهزینه و an از اختیارات دولت در بخش خصوصی باشد و برخی دیگر می گویند که این کار می تواند قوی تر باشد
[ترجمه گوگل]بوش در 2 ژوئیه 1990 امضا کرد، می تواند گرانبها، پر هزینه و انعطاف پذیری قدرت حکومت بر بخش خصوصی باشد، بعضی دیگر می گویند که می تواند قوی تر باشد
13. He advanced the thesis that too much choice was burdensome to people.
[ترجمه ترگمان]او این رساله را پیش برد که انتخاب زیادی برای مردم دشوار بود
[ترجمه گوگل]او پیشنویس کرد که انتخاب بیش از حد برای مردم بسیار سنگین بود
14. The Commission thinks this would would present businessmen with new paperwork perhaps more burdensome than border checks themselves.
[ترجمه ترگمان]کمیسیون فکر می کند که این کار تجار را با کاره ای جدید و شاید بیش از حد کنترل مرزها ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]کمیسیون معتقد است که این امر می تواند تجار و بازرگانان را با کاغذهای جدید معرفی کند که شاید بیشتر از خود کنترل مرزی باشد