1. a buttery cake
کیک پرکره
2. he and his buttery style
او و سبک تملق آمیزش
3. this fruit has a buttery taste
این میوه مزه ی کره مانندی دارد.
4. you can purchase tea and cookies at the buttery
می توانی در رستوران (دانشکده) چای و شیرینی بخری.
5. Poppy oil colours are short and buttery and slower-drying than linseed colours.
[ترجمه ترگمان]رنگ روغن خشخاش کوتاه و کره ای و خشک و کندتر از رنگ های linseed است
[ترجمه گوگل]رنگ روغن خشخاش کوتاه و سرخ شده و خشک تر از رنگ های سبوس دار است
6. But with the really buttery taste that's so obviously lacking in other low fat spreads.
[ترجمه ترگمان]اما با آن سلیقه نسبتا کره ای که به طور واضح از آن کم مانده بود، آن قدر کم مانده بود که چربی کمتری پخش شود
[ترجمه گوگل]اما با طعم و مزه واقعی buttery که به طرز آشکاری در سایر کمپوت های کم چربی وجود ندارد
7. His mouth watered with the hot buttery smell.
[ترجمه ترگمان]دهانش با رایحه گرم کره ای آبیاری شده بود
[ترجمه گوگل]دهانش با بوی کره ای گرم است
8. He was just this slick smooth buttery same old thing like a salesman, only with all that flair and those clothes.
[ترجمه ترگمان]درست مثل یک فروشنده بود، درست مثل یک فروشنده، فقط با این همه استعداد و لباس ها
[ترجمه گوگل]او فقط این کره صاف و صاف و صاف همان چیز قدیمی مانند یک فروشنده بود، فقط با تمام آن شعله و آن لباس ها
9. He puts butter on already buttery things like croissants and pound cake.
[ترجمه ترگمان]او کره را قبلا روی چیزهای کره ای مانند نان برشته و کیک نان برشته گذاشته بود
[ترجمه گوگل]او کره را در مواردی از قبیل کراوسیانس و کیک پوند می کشد
10. And, true, the foie gras was superb -- buttery, silky, fleshy -- just as it should be.
[ترجمه ترگمان]و درست است، خوراک جگر چرب بسیار عالی بود - کره ای، نرم و fleshy - درست همانطور که باید باشد
[ترجمه گوگل]و، درست است، فوئای گراس عالی بود - Buttery، ابریشمی، گوشتی - همانطور که باید باشد
11. Then a buttery glow leaking from horizon to horizon, flooding the mesas and outcrop rock of the high desert.
[ترجمه ترگمان]بعد درخشش کره ای از افق تا افق در حال چکه کردن است، پر از گل mesas و یک تخته سنگ بزرگ صحرا
[ترجمه گوگل]پس از آن، نور تابشی از ناپدید شدن افق به افق، پرت شدن مازا و سنگ های عظیم کویری بالا می رود
12. And Satan presented Thousand - Island Dressing, buttery croutons and garlic toast on the side.
[ترجمه ترگمان]و شیطان لباس نو هزار جزیره، croutons کره ای و نان تست سیر را در کنار آن قرار داد
[ترجمه گوگل]و شیطان تودوزی هزاران ساله، توت قره قاط و سس را در طرف عرضه کرد
13. It had a buttery, crumbly, graham cracker crust. . .
[ترجمه ترگمان]یه رستوران کره ای، پر سر و صدا بود
[ترجمه گوگل]این یک پوسته کریستالی، کریستالی و کراکر کریستال داشت
14. "With the buttery crunch of a sophisticated shortbread, these are dangerously addictive, " says Apartment Therapy.
[ترجمه ترگمان]فیلم در درمان آپارتمان می گوید: \" با فروپاشی کره ای یک shortbread پیچیده، اینها به طور خطرناکی اعتیاد آور هستند \"
[ترجمه گوگل]'آپارتمان درمان' می گوید: 'با کریستال کره ای از نارنجی پیچیده، اینها خطرناک است که اعتیاد آور است '
15. We have workpiece materials from a very soft, buttery consistency to very hard and shear resistant.
[ترجمه ترگمان]ما مواد کاری را از یک استحکام بسیار نرم و کره ای برای مقاومت بسیار سخت و مقاوم در برابر برش داریم
[ترجمه گوگل]ما از مواد یخچال از یک نرم یک کره ای مقاوم به سختی و برشی استفاده می کنیم