کلمه جو
صفحه اصلی

athleticism


معنی : ورزشکاری، ورزشگرایی
معانی دیگر : ورزشکارانه، ورزشی، ویژگی های اخلاقی و بدنی ورزشکاران، یلی

انگلیسی به فارسی

ورزشکاری، ورزش‌گرایی


ورزشگری، ورزشکاری، ورزشگرایی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an athletic quality or capacity, as involved in or required by a particular sport, feat, or the like, or as possessed by a person or animal.

• physical activity, strenuosity

مترادف و متضاد

ورزشکاری (اسم)
athleticism, sportsmanship, athletics

ورزش گرایی (اسم)
athleticism

جملات نمونه

1. they demonstrated the highest qualities of athleticism
آنان عالی ترین خصایص ورزشکاری را ارائه دادند.

2. She moved with great athleticism about the court.
[ترجمه ترگمان]اون با ورزش بزرگ در مورد دادگاه حرکت کرد
[ترجمه گوگل]او با ورزش عالی در مورد دادگاه نقل مکان کرد

3. Femininity and athleticism have long been at odds with each other.
[ترجمه ترگمان]femininity و ورزشکاری با هم اختلاف دارند
[ترجمه گوگل]زنانگی و تناسب اندام به مدت طولانی در هم شکسته اند

4. A time when adventure came first and pure athleticism played only a minor role in the great climbing game.
[ترجمه ترگمان]زمانی که ماجراجویی اول آغاز شد و athleticism خالص تنها نقش کوچکی در بازی صعود بزرگ بازی کرد
[ترجمه گوگل]زمانی که ماجراجویی اولین اولویت بود و ورزشکاری خالص فقط نقشی کوچک در کوهنوردی بزرگ ایفا کرد

5. Sportsbridge, a new nonprofit organization designed to promote athleticism for women, had brought the pair together.
[ترجمه ترگمان]Sportsbridge، یک سازمان غیرانتفاعی جدید که برای ترویج athleticism برای زنان طراحی شده بود، این زوج را با هم آورده بودند
[ترجمه گوگل]Sportsbridge، یک سازمان غیر انتفاعی جدید که برای ترویج ورزشگری برای زنان طراحی شده بود، این جفت را به هم زد

6. The ideal of aesthetic athleticism, as embodied in her dancers, is the moving force that steers her work.
[ترجمه ترگمان]ایده آل زیبایی شناسی aesthetic، همان طور که در رقصندگان او تجسم شده، نیروی حرکتی است که کار او را هدایت می کند
[ترجمه گوگل]ایده آل ورزشی ورزشی زیبایی، همانطور که در رقاصانش تجسم یافته است، نیروی در حال حرکت است که کار او را هدایت می کند

7. But what was totally unfamiliar was the athleticism and poised stage presence she had achieved in such a short time.
[ترجمه ترگمان]اما چیزی که کاملا نا آشنا بود، حضور athleticism و poised بود که در آن زمان کوتاه به دست آورده بود
[ترجمه گوگل]اما چیزی که کاملا نا آشنا بود، ورزشگری و حضور مرحله ای بود که او در چنین مدت کوتاهی به دست آورد

8. Athleticism won, although as tests go, it was an open book exam.
[ترجمه ترگمان]athleticism برنده شد، با وجود این که تست ها انجام شدند، امتحان کتاب باز بود
[ترجمه گوگل]ورزشکار برنده شد، گرچه به عنوان آزمایشات، این یک آزمون باز کتاب بود

9. He brings defense. He brings talent. He brings athleticism. That's a lot.
[ترجمه ترگمان] اون از خودش دفاع کرد اون استعداد داره اون ورزشکاری داره این خیلی زیاده
[ترجمه گوگل]او دفاع می کند او استعداد به ارمغان می آورد او ورزشی را به ارمغان می آورد آن خیلی زیاد است

10. Grace and athleticism are optional for males in human courtship, but both are mandatory in manakin courting.
[ترجمه ترگمان]گریس و athleticism برای مردان در دوران نامزدی بشر اختیاری هستند، اما هر دوی آن ها در manakin courting اجباری هستند
[ترجمه گوگل]گرایش و تناسب اندام برای مردانی که در احیای انسانی هستند، اختیاری است، اما هر دو در مانیکین اجباری هستند

11. A glowing tan embodies health, athleticism, and sophistication.
[ترجمه ترگمان]قهوه ای درخشان و برنزه کننده، سلامتی و مهارت و مهارت را به نمایش می گذارد
[ترجمه گوگل]یک درخشان درخشان حاوی سلامت، ورزشگری و پیچیدگی است

12. His versatility, athleticism and ability the 3 - pointer certainly fit our style of play.
[ترجمه ترگمان]تطبیق پذیری و قابلیت تطبیق پذیری او به طور حتم به سبک نمایش ما متناسب است
[ترجمه گوگل]تطبیق پذیری، ورزش و توانایی او اشاره گر سه بعدی به سبک بازی ما بستگی دارد

13. I admire the sublime ability, speed and athleticism of Mayweather, as I did Pernell Whitaker.
[ترجمه ترگمان]\"من توانایی عالی، سرعت و ورزش\" Mayweather of \"رو تحسین می کنم\" همونطور که \"Pernell ویتکر\" رو انجام دادم
[ترجمه گوگل]من پرلل ویتاکر را توانستم توانایی، سرعت و تناسب اندام Mayweather را تحسین کنم

14. Perhaps it's because we humans tend to associate protein with fitness and athleticism.
[ترجمه علیرضا] شاید به این دلیله که ما انسانها علاقه داریم پروتئین را با تناسب اندام و ورزش ارتباط بدیم
[ترجمه ترگمان]شاید به این دلیل است که ما انسان ها دوست داریم پروتیین را با شایستگی و athleticism مرتبط کنیم
[ترجمه گوگل]شاید این به این دلیل است که ما انسان ها تمایل داریم که پروتئین را با تناسب اندام و تناسب اندام مرتبط کنیم

They demonstrated the highest qualities of athleticism.

آنان عالی‌ترین خصایص ورزشکاری را ارائه دادند.



کلمات دیگر: